پارسيها مردماني آريايي نژاد بودند که مشخص نيست از چه زماني به فلات ايران آمده بودند. آنان از قوم آريايي پارس يا پارسواش بودند که درکتيبههاي آشوري از سده نهم پيش از ميلاد مسيح نام آنان آمدهاست. پارسها همزمان با مادها به نواحي غربي ايران سرازير شدند و پيرامون درياچه اروميه و کرمانشاهان ساکن گرديدند. با ضعف دولت ايلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان و نواحي مرکزي فلات ايران گسترش يافت.
براي نخستين بار درسالنامههاي آشوري سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور «پارسوآ» در جنوب و جنوب غربي درياچه اروميه برده شدهاست. بعضي از محققين مانند راولين سن عقيده دارند که مردم پارسواش همان پارسيها بودهاند. تصور ميشود اقوام پارسي پيش از اين که از ميان دورههاي جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقي ايران بروند، در اين ناحيه توقف کوتاهي نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پيش از ميلاد در ناحيه پارسوماش، روي دامنههاي کوههاي بختياري در جنوب شرقي شوش در ناحيهاي که جزو کشور ايلام بود، مستقر گرديدند. از کتيبههاي آشوري چنين استنباط ميشود که در زمان شلم نصر (۷۱۳-۷۲۱ ق. م) تا زمان سلطنت آسارهادون (۶۶۳ ق. م)، پادشاهان يا امراء پارسوا، تابع آشور بودهاند. پس از آن درزمان فرورتيش (۶۳۲-۶۵۵ ق. م) پادشاه ماد به پارس استيلا يافت و اين دولت را تابع دولت ماد نمود.
مردم و طوايف
هرودوت ميگويد: پارسيها به شش طايفه شهري و ده نشين و چهار طايفه چادرنشين تقسيم شدهاند. شش طايفه اول عبارتند از: پاسارگاديان، رفيان، ماسپيان، پانتاليان، دژوسيان و گرمانيان. چهار طايفه دومي عبارتند از: داييها، مردها، دروپيکها و ساگارتي ها. از طوايف مذکور سه طايفه اول بر طوايف ديگر، برتري داشتهاند و ديگران تابع آنها بودهاند.
پارسها همزمان با مادها به نواحي غربي ايران سرازير شدند و پيرامون درياچه اروميه و کرمانشاهان ساکن گرديدند. براي نخستين بار درسالنامههاي آشوري سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور (پارسوآ) در جنوب و جنوب غربي درياچه اروميه برده شدهاست. بعضي از محققين مانند راولين سن عقيده دارند که مردم پارسوا همان پارسيها بودهاند.
طوايف پارسي پيش از اين که از ميان دورههاي جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقي ايران بروند، در ناحيه پارسوآ توقف نمودند و در حدود سال ۷۰۰ پيش از ميلاد در ناحيه پارسوماش، روي دامنههاي کوههاي بختياري در جنوب شرقي شوش در ناحيهاي که جزو کشور ايلام بود، مستقر گرديدند. بعدها با ضعف دولت ايلام، نفوذ طوايف پارس به خوزستان و نواحي مرکزي فلات ايران گسترش يافت و رو به جنوب رفتهاند.
مطابق منابع يوناني، در سرزمين کمنداندازان ساگارتي (زاکروتي، ساگرتي) (همان استان کرمانشاهان کنوني) ماديهاي ساگارتي مي زيستهاند که شکل بابلي - يوناني شدهً نام خود يعني زاگروس (زاکروتي، ساگرتي) را به کوهستان غرب فلات ايران دادهاند. نام همين طوايف است که در اتحاد طوايف پارس نيز موجود است و خط پيوند خوني طوايف ماد و پارس از منشا همين طايفه ساگارتيها (زاکروتي، ساگرتي) است، طوايف پارس قبل از حرکت به سوي جنوب دوراني طولاني را در مناطق ماد مي زيستند و بعدها با ضعف دولت ايلام، نفوذ طوايف پارس به خوزستان و نواحي مرکزي فلات ايران گسترش يافت و رو به جنوب رفتهاند.
طبق نوشتههاي هرودوت، هخامنشيان از طايفه پاسارگاديان بودهاند که در پارس اقامت داشتهاند و سر سلسله آنها هخامنش بودهاست. پس از انقراض دولت ايلاميان به دست آشور بني پال، چون مملکت ايلام ناتوان شده بود پارسيها از اختلافات آشوريها و ماديها استفاده کرده و انزان يا انشان را تصرف کردند.
اين واقعه تاريخي در زمان چيش پش دوم روي دادهاست. با توجه به بيانيههاي کوروش بزرگ در بابل، ميبينيم او نسب خود را به چيش پش دوم، ميرساند و او را شاه انزان ميخواند.
پس از مرگ چيش پش، کشورش ميان دو پسرش «آريارومنه» پادشاه کشور پارس و کوروش که بعداً عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، تقسيم گرديد. چون در آن زمان کشور ماد در اوج ترقي بود و هووخشتره در آن حکومت ميکرد، دو کشور کوچک جديد، ناچار زير اطاعت فاتح نينوا بودند. کمبوجيه فرزند کوروش اول، دو کشور نامبرده را تحت حکومت واحدي در آورد و پايتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل کرد.
شاهنشاهان هخامنشي
مهمترين سنگنوشته هخامنشي از نظر تاريخي و نيز بلندترين آنها، سنگنبشته بيستون بر ديواره کوه بيستون است. سنگنوشته بيستون بسياري از رويدادها و کارهاي داريوش اول را در نخستين سالهاي حکمراني اش که مشکلترين سالها حکومت وي نيز بود،به طور دقيق روايت ميکند. اين سنگنوشته عناصر تاريخي کافي براي بازسازي تاريخ هخامنشيان را داراست.
به واقع با وجود فراواني منابع ميانروداني، مصري، يوناني و لاتين نميتوان با تکيه بر آنها نسبشناسي کاملي از خاندان هخامنشي از هخامنش تا داريوش را به دست آورد. براي اين منظور متن سنگنوشته بيستون فرصت مناسبي را در اختيار مورخ قرار ميدهد که در آن شاه شاهان نوشته بلند خود را با تاييد مجدد رابطه اش با خاندان شاهنشاهي پارسيان آغاز ميکند و به تدريج اخلاف خود را نام ميبرد: ويشتاسپ، آرشام، آريارمنه، چيش پش و هخامنش. اين تبارشناسي به دلايل مختلف مدتهاي طولاني مورد ايراد قرار گرفته بود. زيرا در اين فهرست نام دو نفر از شاهان هخامنشي که پيش از داريوش حکومت ميکردند يعني کوروش کبير و کمبوجيه اول به چشم نميخورد.
همين مسأله موجب شدهاست که مفسران سنگنوشته نسبت به محتواي سنگنوشته داريوش با شک و ترديد نگاه کنند و او را غاصب پادشاهي هخامنشيان بدانند که با نوشتن اين سنگنوشته سعي داشتهاست براي مشروعيت بخشيدن به حکومت خود از نگاه آيندگان، شجرنامه خود را دست کاري کند.
موافق نوشتههاي هرودوت، لوحه نبونيد پادشاه بابل، بيانيه کوروش بزرگ (استوانه کوروش)، کتيبه بيستون داريوش اول، و کتيبههاي اردشير دوم و اردشير سوم هخامنشي، ترتيب شاهان اين سلسله تا داريوش اول چنين بودهاست: (لازم به ذکر است درستي اين جدول از هخامنش تا کوروش بزرگ مورد ترديد است).
هخامنش
۱ چيش پش اول
۲ کمبوجيه اول
۳ کوروش اول
۴ چيش پش دوم
شاخه اصلي:
۵کوروش بزرگ(دوم)
۶ کمبوجيه دوم (فاتح مصر)
۷ کوروش سوم
۸ کمبوجيه سوم
شاخه فرعي
آريا رومنه
ارشام
ويشتاسب
۹ داريوش بزرگ(اول)
با تحليل کلي تمامي منابع ميتوان به اين شکل نتيجه گرفت. در ربع نخست سده ششم ق.م چيش پش پسر هخامنش حکمراني پارس را به پسر بزرگترش آريارامنه اعطا کرد، در حالي که پسر کوچکترش، کوروش اول به حکمراني انشان منصوب شد. پس از مرگ آريارامنه، پسر وي آرشام جايگزين وي شد ولي پس از کوروش اول پسرش کمبوجيه اول و پس از او نيز پسر وي کوروش دوم جانشين او شد. اين رويدادها در اواسط سده ششم پيش از ميلاد به وقوع پيوست.
در اين دوران، کوروش بزرگ توانست مادها را به تبيعت خود در آورد و به افتخار و ثروت دست يابد. مدتي بعد کوروش بزرگ بخشهاي بزرگي از مناطق خاورميانه را به تصرف خود در آورد. بعد از او نيز کمبوجيه راه فتوحات پدرش را ادامه داد و بر گستره شاهنشاهي هخامنشي افزود.
کمبوجيه در بازگشت از مصر فوت کرد. برخي دليل مرگ وي را بيماري و برخي ديگر توطئه اطرافيان ميدانند. اما مسلم است که وي در مسير بازگشت از مصر مردهاست، ولي دليل آن تا کنون مکتوم باقي ماندهاست.
پس از مرگ کمبوجيه تاج سلطنتي به داريوش از شاخه فرعي هخامنشي ميرسد. آنچه به نظر واقعي ميرسد، اين است که داريوش در زمان حيات پدر و پدر بزرگش (آرشام پدر بزرگش يا پسرش ويشتاسب پدر داريوش)، و با موافقت آنها، حکومت را به دست گرفت. چرا که در زمان ساخت کاخ داريوش در شوش در اوايل حکمراني وي، بر اساس اطلاعات الواح مکشوفه از پي بناها، اين دو زنده بودند.
کوروش بزرگ
کمبوجيه
بردياي دروغين (گوماته مغ)
داريوش بزرگ
خشايارشا (خشيارشا)
اردشير يکم (اردشير دراز دست)
خشايارشاي دوم
سغديانوس
داريوش دوم
اردشير دوم
اردشير سوم
اردشير چهارم(ارسس)
داريوش سوم
۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر