۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

تاريخچه سرزمين ايران

تاريخ چند هزار ساله ايران که روزي بزرگترين امپراتوري جهان را تشکيل مي داد، بر خلاف تاريخ بسياري از ملل جهان(و برخلاف تمامي ملل قدرتمند جهان) تاريخي سرشار از کشورگشاييها ، قتل و غارتها و زورگويي ها نيست. بلکه تاريخي است که بيش از هر چيز بر پايه عدالت و آزادگي استوار است. در طول قرن هاي متمادي، بارها کشور ايران دستخوش حملات و مهاجماتي شده که هر يک از آن ها براي نابود کردن مملکتي کافي بوده است، ولي هرباره مهاجمين در مدنيت و فرهنگ درخشان ايران حل و مستهلک شده اند. همه مرز ايران پر از دشمن است بهر دوره اي ماتم و شيون است دريغ است ايران، که ويران شود کنام پلنگان و شيران شود ايران داراي 2500 سال تاريخ مدون و بيش از هفت هزار سال تمدن است. آنچه در نظر محققين تاريخ و باستان شناسي به خوبي روشن شده اين است که يکي از کهن سال ترين تمدن هاي دنيا در سرزمين ايران بوجود آمده و وجود تمدن در برخي از نقاط سرزمين ايران تا حدود شش هزار سال پيش از ميلاد مسيح، مشخص شده است. تمدن از فلات ايران رو به مغرب رفته است و بر اساس همين عقايد است که بعضي از نويسندگان منشا قسمت مهمي از تمدن هاي جهان را از اين سرزمين جاودان مي دانند، يعني سير تمدن از فلات ايران رو به مغرب بوده است. پروفسور ايليف مي نويسد: با اينکه نژاد آريايي سهم عظيمي در تاريخ جهان دارد، موجب کمال تعجب است که ما اهالي مغرب زمين، يعني بازماندگان اين نژاد از اصل و بنياد و اهميت اين تيره و فرهنگ سرزمين هايي که مهد و گهواره اسلاف ما بوده تا اين حد بي اطلاع باشيم. بنونيست مي گويد: تمدن ايران از اين حيث که در دوران هاي مختلف با وجود تغييرات سياسي به حيات خود ادامه داده، در تاريخ دنيا نظير ندارد.ايرانيها براي ايجاد تشکيلاتي منظم از خود ابتکار به خرج دادند و توانستند با نظر بلند و وسايل مطمئن، امپراتوري هخامنشي را که مورد تحسين يوناني ها که در آن دوران از تمدن در اندازه هاي تمدن ايران به دور بوده و براي اولين بار لوازم تمدن را در دوراني که زماني که جزو امپراتوري ايران بودند، از ايراني ها کسب کردند بود و مدت ها در دنياي قديم، نمونه اي براي تقليد ساير ملل به شمار ميرفت، بوجود آوردند. خصوصيت حکومت هخامنشي در تشکيلاتي است که به کشور خود دادند. آن ها با اينکه براي مدت دو قرن همواره مشغول جنگ بودند، از ساختن بناهاي باشکوه خودداري نکردند و ملل مختلفي را که در اختيار گرفته بودند به خوبي اداره مي کردند. ايرانيان حکومت مرکزي نيرومندي ايجاد کرده و قوانين مخصوصي براي اداره مملکت خود وضع نمودند که بعد از آن ها در تمام ادوار اين سرزمين تاريخي معمول گشتند. برخي از اين قوانين از قبيل آزادي بيان، آزادي مذهب، حفظ قوانيت داخلي کشورها، بيمه ، تحصيل رايگان و ... پس از قرنها توسط کشورهاي ديگر به کار گرفته شدند. پروفسور اومستد دانشمند آمريکايي در کتاب تاريخ شاهنشاهي ايران مي نويسد: تاريخ حکومت هخامنشي، يک صحنه شگفت انگيز از تمدن هاي گوناگون را که واقعا درخشاني خاصي دارد و به خوبي ظاهر است که اين تمدن در هر رشته به درجات عالي و به مرحله تکامل رسيده، در نظر انسان مجسم مي کند. پروفسور گريشمن مي گويد: هخامنشيان نخستين کساني بودند که وحدت عالي شرقي و يا به عبارت ديگر وحدت جهان متمدن آن روز را که عناصر مختلف در آن زندگي مي کردند به هم مرتبط ساخته و آن را تحت يک نطارت سياسي که هيچگاه پيش از آن يابقه نداشته، قرار دادند. ايرانيان به ايجاد يک تمدن جهاني موفق شدند که منطقه نفود آن بسيار وسيع بود. ايرانيان همچنانکه در اداره ممالک توفيق يافتند در اقتصاد و تجارت نيز بسيار موفق بودند زيرا تحقيقات ثابت مي کند که ممالک دوردست که بر اثر توسعه کشور هخامنشي بدان پيوسته بودند، تحت نفود خيرخواهانه هخامنشيان از هر لحاظ (فرهنگي، علمي، اجتماعي، اقتصادي، رفاهي و امنيت) عميقا تحول يافتند{ معادل امروزي اين کشورها که در آن زمان هر يک شامل چندين کشور کوچکتر بودند عبارتند از بخشهايي از سرزمين هاي 1-هند، 2-پاکستان،3- افغانستان،-4-تاجيکستان، 5-ازبکستان، 6-ترکمنستان، 7-قزاقستان، 8-ايران، 9-ارمنستان، 10-گرجستان، 11-آذربايجان، 12-عراق، 13-ترکيه، 14-عربستان، 15-کويت، 16-بحرين، 17-امارات، 18-قطر، 19-يمن، 20-عمان، 21-فلسطين، 22-اسراييل، 23-لبنان، 24--اردن، 25-سوريه، 26-مصر، 27-قبرس و 28-يونان}. هخامنشيان از لحاظ فرهنگ مادي و معتقدات دين و فرهنگ معنوي، نخستين کساني بودند که صور و افکار را بين شرق و غرب مبادله کردند و آنها نزديکي اين دو جهان را با تمدن هاي آنها تحقق دادند و با اين روش براي آينده، راهي را که جهان آينده مي بايست در آن ره سپر گردد، هموار کردند. او در پايان مي نويسد: پادشاهان هخامنشي در امپراتوري خود که وسيع ترين امپراتوري در تاريخ دنيا است، ترکيبي از تمدن هاي قديم به وجود آوردند. فرمان ها ودستورهاي پادشاه که چنين امراتوري بزرگي را سرپا نگه مي داشت، نمي توانست از ناحيه يک سلطان مستبد و بدون مسووليت باشد بلکه از طرف يک شوراي سلطنتي صادر مي شد. {منظور پروفسور گريشمن اين است که اصول دموکراسي در اداره مملکت و مشاوره در امور مورد توجه و نظر شاهنشاهان ايران بوده است و دليل آن آزادي مذهب و رعايت قوانين داخلي هر يک از ممالک تابعه در محدوده جغرافيايي آن بوده است}. {نياز به توضيح است که شوراي سلطنتي در عمارت مخصوصي تشکيل مي شده است که داريوش بزرگ قوانين خود را در اين شورا تهيه و تنظيم کرده است. اين شورا که از بزرگان تشکيل مي شده است به منزله مجلس قانون گذاري در کشورهاي داراي دموکراسي است. به همين جهت مي توانيم ادعا کنيم که مجلس قانون گذاري در ايران سابقه 2500 ساله دارد. در تخت جمشيد، عمارت شورا در انتهاي حياطي که بين حصار تالار تخت و پلکان شرقي آپادانا قرار دارد، واقع است. اين بنا که بر فراز صفه اي به بلندي قريب 6/2 متر نسبت به کف حياط ساخته شده از تالار تخت بالاتر است ولي بناي با شکوه و با عظمت آپادانا نسبت به آن مرتفع تر است. آقاي اريش اشميت اعتقاد بر هم زمان بودن اين دو عمارت دارد}. آلبر شاندور خاورشناس معروف و فرانسوي مي نويسد: پارسي ها رابط تمدن هاي منحط و منقرض دجله و فرات و تمدن نوبنياد آتن و روم گرديند. در ميان اقوام آشوري، بابلي و عيلامي که در قرن ها پيش مي زيسته اند و دنياي جديدي که امروز ما وارث آن هستيم، ايران يک خط رابط خدايي است. ايران وسيله شد که تحول اسرار آميز تمدن انساني و ميل به ارتقا، عظمت، عدالت و تحقق افکار و اعمال چند هزار ساله بشر، استمرار و دوام يابد و بايد صادقانه اعتراف کرد که ايران باستان نقش مهمي در اين امر بر عهده داشته است. در کتاب قانون و دادگستري در ايران باستان آمده است که: ايران هنگامي در افق جهان آشکار شد که همه چيز در مرزهاي غربي آن کشور واژگون گرديده بود{در آسياي غربي اقوام مختلفي فعاليت مي کردند که عموما از کوه هاي زاگرس واقع در غرب ايران به جلگه غربي خود کوچ کرده بودند. اين اقوام ايراني بوده و يادآورهاي حيرت انگيز فراواني از زمان کوه نشيني خود مثل زيگورات هاي عظيم در اين جلگه ساختند. خاک اين جلگه تا امروز هم يادگار حيرت آوري از کوشش ها، زحمات و فتوحات آن اقوام را در کلمات ساده اي مانند بابل، شوش و نينوا مجسم مي کند}. بديهي است که نقش ملتي همانند ايران هرگز ناچيز و گونام نخواهد بود. اين مسئله مسلم است که پارسي ها در مدتي کوتاه شاهراهي بزرگ در مسير ترقي ديگران گشودند. پارسي ها به اختلاط اقوام و پيشرفت هنر که تنها وسيله ظاهر کردن خصوصيات يک ملت است، ياري و مساعدت کردند. فرمانروايان آنها، پادشاهان مقتري بودند که به عظمت و جلال مي گرايدند و دليل بارز آن شهرهايي با عظمت مثل پاسارگاد و تخت جمشيد است که به مثابه اشعار با عظمتي از سنگ ساخته و پرداخته شده و نشانه نبوغ نژادي پاک يا نژادي است که حماسه آن اثر تابناکي در تاريخ جهان به يادگار گذاشته است. به صراحت بايد گفت که کمتر قومي در تاريخ جهان وجود داشته که پس از اين همه فتح و پيروزي تا اين درجه ملايم، آرام و فروتن باقي مانده باشد. ت.ر.گلوور در کتاب خود به نام "از پريکلس تا فيليپ" مي گويد: ايران هم با آن چه که انجام داده و هم با آن چه که در انجام آن شکست خورده، به پيشرفت تمدن بشر کمک کرده است. ايراني ها در زمينه موفقيت هاي مثبت نيز، ايده آل هاي جديدي ايجاد کردند. اين ايده آل ها عبارت از اداره خوب و شايسته جهان، با بيشترين اتحاد و هم بستگي همراه با کامل ترين ميزان آزادي براي پيشرفت فرد، در سازمان بزرگ اجتماع بوده است. ايرانيان با هنر و استعدادهاي خاص خود{که مورد حسرت بسياري از ملت هاي جهان است} که هنوز هم {عليرغم اختلاط هاي نژادي رخ داده در گذشته} تا حدي ان خصوصيت ها را دارند، يک سلسله اعجاب هايي براي دنياي باختر بوجود آوردند. پروفسور ايليف{او پس از پايان تحصيلات خود در رشته باستان شناسي به کشورهاي مختلفي که داراي آثار باستاني بودند، مسافرت کرد و ساليان دراز مطالعه خود را در آن رشته ادامه داد. اين دانشمند و باستان شناس معروف در سال 1948 به دليل اطلاعات وسيعي که در رشته باستان شناسي اندوخته بود، به سمت مديريت موزه ليورپول انگلستان برگزيده شد} باستان شناس معروف انگليسي مي گويد: داريوش بزرگ حدود امپراتوري خود را به درياي اژه و خاک يونان رسانيد. پايدار و مستقر ساختن اين امپراتوري عظيم نتيجه ابتکار ، فعاليت و نبوغ او در کشورداري است{بايد توجه کرد که اين امر از نبوغ داريوش به تنهايي منشا نگرفته و شوراي حکومتي هخامنشي در اين تصميم گيري نقش داشتند که اين امر نشانه نبوغ ذاتي ملت ايران به شمار مي آيد}. داريوش بزرگ، نخستين فرمانروايي در جهان است که تشکيلات سياسي بزرگي بوجود آورد که در دوران تاريخ قديم، فقط امپراتوري روم{که اين امپراتوري روم، چندين قرن پس از حکومت داريوش ايجاد گرديد و اگرچه از نظر سياسي بر اساس شيوه حکومت ايرانيان اداره مي شد اما از نظر اجتماعي از بدوي ترين روش ها استفاده مي کرد. به گونه اي که ازادي دين، ازادي قوانين داخلي حکومت هاي تابعه، حقوق اوليه بشر و ... در ان وجود نداشت. در روم تعداد بردگاني که به بيگاري مجبور بودند بيش از دو برابرخود روميان بود و روميان بجز جنگ و توليد مثل هيچ کار ديگري را خود،انجام نمي دادند.به همين دليل سطح بهداشت فوق العاده پايين بود تا جايي که فضولات انساني در معابر ريخته مي شدند(به دليل فقدان اگوي شهري)و بيماري هايي مثل جزام، طاعون، وبا و... هر از گاهي کشتاري وسيع به راه مي انداختند. شکنجه و کشتار به دلايل مذهبي به بدترين شکل ممکن وجود داشت و ارتش روم مي بايست در هردو و ياسه سال يک بارديگر و از نو، کل ممالک تابعه را با خشونت تمام فتح کند.در حالي که از قرن ها قبل از آن در ايران هيچ برده اي وجود نداشته و کليه حقوق شخصي و اجتماعي اقوام و کشورهاي تابعه محترم شمرده مي شد.}همطراز آن بود. نظير امپراتوري ايران از لحاظ وسعت و عظمت تا ان زمان بوجود نيامده و پايه هاي آن، چنان محکم و استوار بود که مدت چندين قرن در اختيار خانواده اي که موسس آن بود باقي ماند{منظور اين نيست که حکومت حتما از پدر به پسر منتقل مي شده بلکه منظور اين است که حکومت در خاندان هخامنشي باقي مانده است}، در صورتي که اين خانواده تا ان زمان فقط بر ايالت دور افتاده اي حکومت کرده بودند{داريوش در کتيبه بيستون به اين حکومت خاندان هخامنشي بر پارس اشاره کرده و مي گويد:" هشت تن از دودمان من پيش از اين شاه بودند، من نهمين هستم. نه تن پشت اندرپشت". همين باستان شناس مي گويد: تا جايي که تاريخ به ما نشان داده ، به غير از ملت يهود، هيچ ملت شرقي ديگري اينقدر در ترکيب دادن تمدن امروزي و فکر بشر، مانند يهوديان موثر نبوده است. ويلسون امريکايي در کتاب تاريخ صنايع ايران مي گويد: ايران در طرح صنايع، راهنماي تمام مردم جهان بوده است . استعداد و ذوق ايرانيان از لحاظ راهنمايي در صنعت، مورد تصديق محققين است و اين يکي از گرانبهاترين خدمت هاي اين ملت به تمدن جهان است. پروفسور پوپ{پروفسور آرتور آپهام پوپ، بزرگترين ايران شناس و ايران دوست معروف آمريکايي، از سال 1925خدمت خود را به عنوان مشاور هنري دولت ايران آغاز کرد. وي هنگام مرگ در شهريور سال 1348 درکعبه آمال خود شيراز، 89 سال داشت و چون از سال هاي پيش در شيراز اقامت گزيده بود، بعلت سکته قلبي در همان جا در گدشت. پوپ قسمت اعظم عمر خود را صرف مطالعه پيرامون تاريخ و هنر ايران باستان کرده بود و نسبت به ايران عشق مي ورزيد. مي توان گفت که او همچون عاشقي دلباخته، شيفته زيبايي هاي جاودان هنر و تمدن ايران شذه بود. پوپ داراي تاليفات متعدد و باارزشي درباره تاريخ ايران و آثار هنري ايران باستان است که مهمترين آنها کتاب تاريخ هنر ايران است که در 12 جلد انتشار يافته است. علاقه اين ايران شناس نامي نسبت به ايران به اندازه اي بود که هنگام مرگ وصيت کرد تا جسد او را در اصفهان دفن نمايند. ضمنا کليه اموال و کتابخانه نفيس و پر ارزش خود را به دانشگاه پهلوي شيراز بخشيد، طبق وصيت آن شادوران، جسد او در بلوار خواجوي اصفهان به خاک سپرده شد.} در همين زمينه مي نويسد: بزرگترين ، بادوام ترين و مشخص ترين خدمت ايران به جهان در رشته صنايع بوده است. در کتاب قديمي ملوک الفرس ثعالبي ذکر گرديده است که: حکومت ايران از قديمي ترين حکومت هاي دنيا و سلطنت آن با دوام ترين سلطنت ها است و جميع اختراعات مفيد را که موجب بسط تمدن بشر است به پادشاهان ايران نسبت مي دهند.

هیچ نظری موجود نیست: