۱۳۸۷ مهر ۳۰, سهشنبه
جواهرات ملي
سرگذشت نیکلای دوم
راسپوتین
۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه
تـاريخچه لــباس عـــروس
لباس عروسي، لباسي بي نظير و منحصر به فردي است. در كنار تولد و مراسم تدفين، ازدواج يكي از سه موقعيت مهم و عظيم در زندگي هر شخص است و تنها موردي است كه شخص در تعيين چگونگي آن و عظمت و شكوه برگزاري آن، نقش اصلي را برعهده دارد. اين روز براي عروس، بيشتر از آنچه كه براي داماد مهم است، داراي اهميت است و روز بزرگ زندگي او محسوب مي شود. در سرتاسر تاريخ، زنان همواره تلاش مي كردند تا لباس عروسي خاصي داشته باشند كه با موقعيت و فضاي جشن و شادي مناسب باشد و باعث بشود تا عروس زيبا را زيباتر از آنچه هست، نشان بدهد و عروسي كه چندان زيبا نيست، حداقل عالي و با شكوه به نظر برسدلباس عروس، نشانه اي از در قرون وسطي، ازدواج بيشتر از پيوند ميان دو نفر اهميت داشت و در بسياري موارد اتحاد و پيوند بين دو خانواده، دو تجارت و حرفه و حتي اتحاد بين دو كشور به شمار مي آمد. بنابراين عروس بايد به شكلي لباسي مي پوشيد كه به بهترين شكلي معرف خانواده او باشد؛ لباس او تنها معرف شخص او نبود. در آن زمان ازدواج هاي سلطنتي داراي اهميت سياسي بسياري بود و براي ايجاد اتحاد و پيماني محكم بين دو كشور انجام مي شد، بنابراين لازم بود تا عروس جوان عالي و باشكوه به نظر برسد تا اعتبار و حيثيت كشور خود را تقويت كند و با نشان دادن ثروت و توانگري ملت خود، بر كشور داماد تاثير بگذارد. جواهرات عروس هم به عنوان بخشي از جهيزيه او،مورد توجه و بحث قرار مي گرفت خانواده هاي سلطنتي و ثروتمند از عالي تري پارچه هايي كه ممكن بود، استفاده مي كردند و گران ترين پارچه ها از قبيل مخمل، ابريشم و حرير گلدار، اطلس، خز و پارچه هاي بافته شده از نخ هاي طلا و نقره را به كار مي بردند. در آن زمان كه پارچه ها با دست ريسيده مي شد، بافته مي شد و خشك مي شد، و در نتيجه استفاده اقتصادي و صرفه جويانه از پارچه معمول بود؛ دامن ها را به شكل جمع، بزرگ و پف كرده درست مي كردند، طول آستين ها تا زمين ادامه داشت و دنباله دامن در پشت لباس به طول چند متر كشيده مي رنگ هاي استفاده شده هم گرانبها و با شكوه بود؛ تنها افراد ثروتمند قادر بودند رنگهاي گران قيمتي همچون قرمز، ارغواني و مشكي را تهيه كنند، زيرا اين رنگها بسيار سخت تر از رنگ هايي كه از رنگ هاي گياهي طبيعي به دست مي آمد، تهيه مي شد. علاوه براين، لباس عروس با جواهرات قيمتي از قبيل الماس، ياقوت سرخ، ياقوت كبود، زمرد و مرواريد تزئين مي شد. بنابراين عروس در لباس خود در برابر تابش آفتاب مي درخشيد. گاهي اوقات لباس عروس چنان با جواهرات پوشيده مي شد، به طوري كه پارچه لباس در زير آنها پنهان مي شد؛ در قرن پانزدهم زماني كه شاهزاده مارگارت در انگلستان ازدواج كرد، لباس او به حدي سنگين بود كه نمي توانست حركت كند و به كمك دو نفر به كليسا برده شد! پيراهن سفيد در دوران باستان عروس ها براي نشان دادن شادي خود، از رنگ هاي شاد و روشن براي لباس عروس استفاده مي كردند. رنگ سفيد مدتي طولاني است كه به عنوان رنگي سنتي و رايج براي پيراهن عروس پذيرفته شده است، اما پيراهن عروس هميشه به رنگ سفيد نبوده است رسم پوشيدن لباس عروس به رنگ سفيد، به دوران ملكه ويكتوريا برمي گردد. پيش از آن عروس ها، بسته به موقعيت اجتماعي خود، انواع متنوعي از رنگ ها و مواد را براي لباس عروس انتخاب مي كردند. در آن روزگار رنگ سفيد نشانه پاكي و عفت نبود، بلكه رنگ آبي داراي اين معنا بود. در حقيقت بسياري از زنان به همين دليل رنگ آبي را براي لباس عروسي خود انتخاب مي كردند. از طرفي رنگ سفيد نشانه ثروت و توانگري ازدواج ملكه ويكتوريا با پسر عموي خود شاهزاده آلبرت در سال 1840، بيشترين تاثير را بر مراسم عروسي گذاشت. ملكه ويكتوريا نخستين فرد سلطنتي نبود كه پيراهن عروس سفيد رنگ پوشيد، اما نخستين فرد در دوره مدرن بود. رنگ سفيد، رنگ مرسوم براي مراسم سوگواري سلطنتي بود و اگرچه هميشه به اين عنوان استفاده نمي شد، اما به عنوان رنگي مناسب براي مراسم عروسي شاهانه هم محسوب نمي شد. ملكه و يكتوريا با ازدواج در لباسي سفيد، چرخ ها را به حركت رنگ سفيد عموما براي لباس عروسي انتخاب نمي شد و لباس ويكتوريا باعث شگفتي شد. البته اين لباس، غافلگيري ناخوشايندي نبود، زيرا به زودي زنان در سرتاسر اروپا و آمريكا از لباس هاي سفيد براي عروسي خود استفاده كردند. اگرچه عروس هايي هم وجود داشتند كه همچنان در لباس هايي به رنگهاي ديگر ازدواج مي كردند؛ اما رنگ سفيد به عنوان رنگي مناسب و عالي براي لباس عروس تعيين شده بود و از آن زمان تا كنون ادامه يافته است. در حقيقت بسيار نادر است كه عروسي در لباسي به رنگي غير از سفيد ازدواج كند. در كتابي مربوط به بانوان، در سال 1849 اين جمله چاپ شد:« بر اساس رسم و سنت و عرف، از چندين سال قبل رنگ سفيد به عنوان مناسب ترين رنگ براي لباس عروسي انتخاب شده است. اين رنگ نمادي از پاكي و خلوص و عفت دخترانه است و نشانه اي از قلب سالم و دست نخورده اي است كه به همسر آينده خود تقديم مي كندبا ظهور فروشگاه هاي بزرگ در دهه1890، تقريبا هر زني مي توانست روياي خود را براي ازدواج در لباس عروسي جديد و نو تحقق ببخشد. لباس سفيد مورد پسند عموم مردم واقع شد و رواج يافت. درسال 1890، در يك ژورنال بانوان نوشته شد كه:« از سال هاي بسيار قديم كه نمي توان آغاز آن را به خاطر آورد، لباس عروسي خانم ها سفيد بوده اگرچه اين جمله نادرست بود، اما عمق پذيرش اين مطلب را نشان مي داد كه لباس عروس بايد به رنگ سفيد باشد. اگرچه رنگ سفيد رايج و مرسوم شد، اما بعضي از عروس ها پيراهن هايي را مي پوشيدند كه داراي كاربرد بيشتري بود و مي توانستند بعد از مراسم عروسي هم از آنها استفاده كنند. از آنجايي كه لباس عروسي تا حد زيادي به مد زمان خود شباهت داشت و به آن نزديك بود، تنها با تغييرات اندكي مي شد تا پيراهني را براي پوشيدن مجدد آماده اعتقادي قديمي درباره رنگهاي مختلف لباس عروس يك شعر قديمي درباره اينكه چگونه رنگ لباس عروسي شما، بر آينده شما تاثير مي گذارد مي گويد:« ازدواج در لباس سفيد يعني بسيار خوب و صحيح انتخاب كرده ايد؛ ازدواج در رنگ خاكستري يعني به راه دوري خواهيد رفت؛ ازدواج در رنگ سياه، شما آرزو خواهيد كرد كه بازگرديد؛ ازدواج در رنگ قرمز، شما آرزوي مرگ خواهيد كرد؛ ازدواج در رنگ آبي، يعني شما همواره خالص، پابرجا و راستگو خواهيد بود؛ ازدواج در رنگ سبز يعني شما از ديده شدن خجالت مي كشيد؛ ازدواج در رنگ زرد، يعني شما از مرد خود خجالت مي كشيد؛ ازدواج در رنگ قهوه اي يعني شما در خارج شهر زندگي خواهيد كرد و ازدواج در رنگ صورتي يعني روح شما غرق خواهد شدتاثير جنگ جهاني بر لباس در تمام دوره ها، عروس ها سعي مي كنند تا به شكلي لباس بپوشند كه مناسب موقعيت اجتماعي آنها باشد و هميشه تا حد امكان متناسب با مد باشد و براي تهيه آن از زيباترين، بهترين و گرانبهاترين موادي كه توانايي فراهم كردن آن را دارند، استفاده بشود. ميزان و كيفيت موادي كه درتهيه لباس عروس به كار مي رود، انعكاس ثروت و موقعيت اجتماعي عروس استمدها و مدل هاي لباس در دوره ادوارد هفتم، روز به روزتجملي تري و پرخرج تر مي شد، تا با آغاز فاجعه جنگ جهاني اول، اين روند متوقف شد و سبك لباس ها ساده تر شد. همچنين با انعكاس تغيير نقش زنان در جامعه، دامن لباس ها كوتاه تر شد. كوكو شانل نيروي قدرتمندي در تغيير فشن زنان بود و نخستين كسي بود كه در دهه 1920، رسما لباس عروسي كوتاه را معرفي كرد. اين لباس، پيراهن سفيدي تا زانو بود با يك دنباله بلند. اين رنگ سفيد سيماني به عنوان رنگ جهاني و همگاني لباس عروس مورد توجه قرار در زمان جنگ جهاني دوم بسياري از عروس ها احساس كردند كه ازدواج در لباس سفيدي مجلل، شايسته نيست، بنابراين لباس هاي ساده اي را براي مراسم عروسي خود انتخاب مي كردند. در زمان جنگ جهاني دوم زنان وظيفه خود ديدند تا مراسم ازدواج سنتي را ترك كنند، اگرچه اكثر عروس ها ممكن بود تنها چند هفته يا حتي چند روز، پس از مراسم نامزدي خود عروسي كنند. در نتيجه آنها زمان كافي براي يافتن لباس عروس مناسب نداشتند، بنابراين بايد بهترين لباس خود را براي اين كار انتخاب مي كردند. اگر عروسي مي خواست كه حتما لباس عروس سفيد داشته باشد، مي توانست آن را براي مراسم، قرض بگيرد يا اجاره كند. اگر عروس و داماد هر دو در جنگ شركت داشتند، در اونيفورم هاي نظامي خود ازدواج مي پس از جنگ جهاني، يك دوره پر رونق و مرفه آغاز شد و اين موضوع در لباس هاي عروسي هم منعكس شد. لباس هاي بلند سفيد عروسي رسمي، مجددا رايج شد و به مد بازگشت. رنگ مايه هاي سفيد مانند كرم، زرد بسيار كم رنگ و عاجي رنگ، همگي به عنوان رنگ لباس عروس قابل قبول بود؛ در حالي كه رنگ هاي روشني از قبيل آبي، سبز يا صورتي كمتر استفاده مي شد؛ ازدواج در لباس سياه رنگ، نشانه بدبختي و بخت بد محسوب مي شد لباس عروس در قرن مركز توجه لباس هاي عروس از دهه 1950 تغيير كرد. امروزه بيشتر ازهمه، تاكيد بر روي شخصيت خود عروس در حال حاضر عروس ها مي توانند تقريبا ازهر مدل و سبك لباسي براي مراسم ازدواج خود استفاده كنند، يك پيراهن طراحي شده بسيار تزئين شده و مجلل يا حتي يك پيراهن ساده غير رسمي. هر سبكي كه عروس انتخاب كند تا زيباتر به نظر برسد، قابل قبول است.
ناپلئون در تبعيدگاه سنت هلن
187 سال پيش در روز 5 مه سال 1821 ميلادي ناپلئون اول امپراتور فرانسه در تبعيدگاهش در جزيره سنت هلن ، يك جزيره دور افتاده در وسط اقيانوس اطلس جنوبي كه در سال 1815 ميلادي پس از شكست در جنگ واترلو و بركناري اش از تخت سلطنت فرانسه توسط انگلستان به آنجا تبعيد شده بود ، درگذشتناپلئون امپراتور سابق را تعدادي از وفادارانش در تبعيد همراهي كرده بودند ، اما اغلب آنها بي صبرانه در انتظار مرگ او بودند تا دوباره به فرانسه بازگردندبراساس نتايج كالبد شكافي جسد ناپلئون كه توسط فرماندار انگليسي جزيره منتشر شد ، ناپلئون بر اثر ابتلا به بيماري سرطان معده درگذشته بوداما ، به گفته همراهان امپراتور تلخي تبعيد و سختگيري هاي فرماندار جزيره مرگ او را تسريع كرده بودند.سرهودسون لاو ، فرماندار سنت هلن از بيم فرار ناپلئون انواع تحقيرها و سختگيري ها را نسبت به او روا مي داشت.اين مساله موجب شد به شايعه اي كه انگليسي ها موجب مرگ ناپلئون شده اند ، دامن زده شود.ناپلئون در مدت تبعيد خاطرات و نظراتش را به كنت لاسكاز و نيز به برتران ، گورگو و مونتولون ديگر همراهانش ديكته مي كردكنت لاسكاز يك سال پس از درگذشت ناپلئون اين يادداشت ها را تحت عنوان «خاطرات سنت هلن» منتشر كرد.در سال 1840 ميلادي آدولف تير نخست وزير فرانسه براي كسب اعتبار براي لويي فيليپ ، پادشاه فرانسه براي بازگرداندن خاكستر جسد ناپلئون از سنت هلن به كشورش با لندن مذاكره كرد و انگلستان اين مساله را پذيرفت.انتقال خاكستر جسد ناپلئون به يك مراسم عمومي باشكوه مبدل شد كه در آن يك ميليون فرانسوي شركت كرده و با هيجان فرياد «زنده باد امپراتور» را سر دادندپس از به قدرت رسيدن لويي ناپلئون بناپارت برادرزاده ناپلئون اول ، خاكستر جسد او در عمارت انواليد دفن شد.به اين ترتيب ، در روز 5 مه سال 1821 ميلادي ناپلئون اول امپراتور فرانسه در جزيره سنت هلن در تبعيد درگذشت.ناپلئون يكي از بزرگترين سرداران جنگي جهان محسوب مي شود اما سراسر دوران سلطنت وي در جنگ گذشت و سرانجام تمام سرزمين هايي كه تصرف كرده بود را از دست داد و فرانسه را به فقر و فلاكت كشاند.با اين حال خاطره پيروزي هاي بزرگ وي در تاريخ ثبت شده و از افتخارات فرانسه محسوب مي شوند.
کشور و سرزمين پارس
سفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
كاخ كنزينگتون؛ ويترين اشرافيت انگليسي (گزارش ويژه ) كاخ كنزينگتون كه درميان باغهاي محله آرام كنزينگتون لندن قرار گرفته است، از سال 1689 به سكونتگاه خانواده سلطنتي انگلستان تبديل شد. در اين سال ويليام (1702 ــ 1650) اين خانه اشرافي را كه در آن زمان به نام ناتينگهام هاوس شناخته ميشد از وزير كشور خود، سِر كريستوفر رن، خريد و با توسعه اين خانه اشرافي، آن را به كاخ محبوب خانواده سلطنتي انگلستان تبديل كرد. اين كاخ در طول دوران پر فراز و نشيب خود شاهد رويدادهاي مهمي در تاريخ انگلستان و خانواده سلطنتي اين كشور بوده است. ملكه ويكتوريا (1901 ــ 1819) در اين قصر به دنيا آمد و بزرگ شد و در همين قصر بود كه در سال 1837 و پس از مرگ ويليام چهارم، لرد چمبرلين خبر به قدرت رسيدنش را به او داد. ملكه ماري (مادربزرگ ملكه اليزابت دوم، ملكه فعلي انگلستان) نيز در سال 1867 در همين كاخ به دنيا آمد. همچنين اين كاخ محل اقامت پرنسس دايانا، همسر پرنس چارلز بود كه زندگي جنجالي اين دو با يكديگر مدتها تيتر يك مطبوعات عامهپسند انگلستان بود. اما اين كاخ، با وجود تمام تاريخ پشت سر خود، از بيرون هيچ شباهتي به كاخهاي رويايي كارتونها نداشت، فقط خانهاي بزرگ بود با پنجرههاي متعدد در ميان باغي زيبا. پس از خريد تکت ــ 8/10 پوند براي هر بزرگسال ــ يک گوشي مثل گوشي تلفن به دست مان دادند كه قرار بود نقش راهنما را بازي كند. در هر بخش از كاخ و در مقابل هر ويترين شمارهاي بود كه با فشار دادن آن شماره روي گوشي، توضيحات مربوط به آن قسمت را به يکي از پنج زبان انگليسي، فرانسوي، ايتاليايي، اسپانيايي و آلماني ميشنيديد. مهمترين مزيت اين راهنماي الكتريكي اين بود كه هر بازديدكننده ميتوانست با سرعت دلخواه خود پيش رود، در مقابل آثاري كه دوست داشت بيشتر بايستد و به تمامي توضيحات گوش دهد و قسمتهايي را كه به آن علاقه نداشت، به سرعت رد كند. نمايشگاه لباسهاي سلطنتي تور اين كاخ با نمايشگاهي از لباسهاي سلطنتي كه در طول تاريخ براي مراسم مختلف مورد استفاده اعضاي خانواده سلطنتي قرار گرفته آغاز شد. لباسهايي از قرن هجدهم تا به امروز، از لباسهايي كه زنان و مردان براي شركت در مراسم سلطنتي برتن ميكردند تا لباسهايي كه ملكه در مراسم مختلف، از شامهاي سلطنتي گرفته تا مراسم افتتاحيه فيلمي سينمايي، در گوشه و كنار دنيا بر تن کرده بود. نكته جالبي كه درمورد لباسهاي ملكه توجه را جلب ميكرد اين بود كه دوزندگان براي دوختن هر لباس علاوه بر توجه به نوع مراسم و اهميت آن، ويژگيهاي منطقهاي و فرهنگ و تاريخ مردمي را كه ملكه به ديدارشان ميرفته ،مدنظر قرار ميدادند. به طور مثال در يكي از اين لباسها كه براي ديدار رسمي ملكه اليزابت دوم از هندوستان دوخته شده بود، از طرح گلهايي استفاده شده بود كه تنها در هندوستان ميرويد. براي تكميل اين نمايشگاه اتاقهايي را هم به نمايش كار كساني كه در پشت صحنه خالق اين لباسهاي رويايي بودهاند اختصاص دادهاند. طرحهاي اوليه لباسها، پارچهها، سوزندوزيها، قرقرهها و ... جملگي نمايانگر هنر و مهارت خياطان اين لباسهاي سلطنتي در طول تاريخ بود. در قسمتي از يكي از اتاقها هم ديواري را به نصب يادداشتهاي مردم در مورد خاندان سلطنتي و خاطرات آنها از ديدار اين خاندان از كشورهايشان اختصاص داده بودند. كاغذ و مداد در اختيار بازديدكنندگان بود تا هرآنچه را كه از خاطراتشان ميخواستند براي كاخنشينان و ديگر بازديدكنندگان به يادگار بگذارند. مجموعهاي شامل 14 لباس از لباسهاي پرنسس دايانا، همسر سابق پرنس چارلز كه در سال 1997 در حادثه رانندگي در پاريس كشته شد، نيز در بخشي جداگانه در معرض ديد بازديدكنندگان قرار گرفته بود. پرنسسي كه در كنار زندگي سلطنتي خود بخش عمدهاي از زمان، امكانات و انرژي خود را صرف امور خيريه كرد. آپارتمان 1A، از اقامتگاه نديمان تا منزلي سلطنتي آپارتمان 1A، كه درهاي آن براي نخستين بار در طول تاريخ از ماه اسد گذشته به روي عموم باز شده است و تا ماه ميزان سال آينده نيز باز خواهد بود، بخشي از كاخ كنزينگتون است كه از سربازان خاندان سلطنتي تا نديمان و اعضاي خانواده سلطنتي در آن سكونت داشتهاند. آگوستين فردريك، دوك ساسكس و ششمين فرزند پادشاه جورج سوم، در اوايل قرن نوزدهم در اين بخش از كاخ تغييراتي ايجاد كرد تا 50 هزار جلد كتاب خود را در آن جاي دهد. پس از او لوييز، يكي از دختران ملكه ويكتوريا، در اين خانه اقامت گزيد. او مجسمهساز ماهري بود و مجسمهاي كه از مادرش ساخت همچنان زينتبخش بخشي از باغ كنزينگتون است. در سال 1962 پرنسس مارگرت و همسرش لرد اسنودان كه پيشهاش عكاسي بود و عكسهايش در روزنامههاي مختلف نيز به چاپ ميرسيد به اين آپارتمان نقل مكان كردند و با انجام تغييراتي آن را به اقامتگاهي مدرن تبديل كردند. از جمله اين تغييرات ايجاد اتاقي مخصوص نمايش فيلم، تبديل اتاقي به استديو عكاسي لرد اسنودان و خلق سالن ورودي زيبايي بود كه امروز مانند سابق پذيراي بازديدكنندگان است. امروز همچنين يكي از زيباترين عكسهاي پرنسس مارگرت كه توسط شوهرش گرفته شده در استديو او به نمايش گذاشته شده است. كاخ اصلي كنزينگتون هنگام تماشاي اتاقهاي آپارتمان 1A، با خود فكر ميكردم اين چگونه كاخ سلطنتي است؟ هيچ شكوه و جلال شاهانهاي در هيچ گوشهاي از آن به چشم نميخورد، نه در بناي آن، نه در لوازم آن و نه حتي در حياط خلوت آن. اما وقتي قدم به كاخ اصلي گذاشتم، تازه آن موقع بود كه وارد دنيايي رويايي شدم. هر يك از اتاقهاي اين كاخ به نوبه خود يك شاهكار هنري بود. شاهكاري كه به وضوح با آپارتمان قبلي در تضاد بود. اين بخش را پادشاه جورج اول (1727 ــ 1660) در كمال دست و دلبازي بازسازي کرده بود. راه پله شاهي كه راه دسترسي به آپارتمان شاه و ملكه است، نخستين نشانهها را از آنچه قرار بود در طول اين بازديد پيش روي بازديدكنندگان قرار بگيرد به نمايش ميگذاشت. سقف بعضي از اتاقها با نقاشيهايي خارقالعاده زينت شده است، نقاشيهايي كه وادارت ميكردند چشم به سقف بدوزي و زبان به تحسين بگشايي. در اتاقي ديگر كه گالري نقاشي بود ديوارهاي قرمز رنگ و تابلوهاي منحصر به فردي كه به ديوارها آويخته شده بود كمكت ميكردند تا سري به دنياي اشراف بزني. يكي ديگر از اتاقهاي اين بخش از كاخ كه اتاق گنبدي ناميده ميشود با نقاشيهاي سقفي و ساعت موزيكالي كه در وسط اتاق به نمايش درآمده بود، توجه هر بينندهاي را به خود جلب ميكرد. قسمت ديگر كاخ سلطنتي بخش مخصوص ملكه مري دوم (1694 ــ 1662) و سپس بخش ملكه ويكتورياست كه درمقايسه با بخش شاه بسيار ملموستر است. اتاقخوابهاي اين دو بخش، تختخواب ملكه ويكتوريا و گهواره كودك كنار آن، اتاقهاي مخصوص لباسها و گالريهاي نقاشي همه و همه نشان از زندگياي شاهانه داشتند و در عين حال نوعي حس خانگي را هم منتقل ميكردند. پرنسس دايانا آخرين فرد خانواده سلطنتي بود كه دراين كاخ زندگي كرده است. پايانبخش سيرعلمي كاخ كنزينگتون بازديد از فروشگاه كاخ بود. در واقع براي خارج شدن از كاخ جز گذر از فروشگاه آن راهي وجود ندارد. بايد حتما از ميان يادگاريها، كارتپستالها و كتابهاي معرف اين كاخ و نمايشگاههايش بگذري تا دوباره به باغ برسي: حركتي موجه و البته موفق براي افزايش درآمد گردشگري كاخ. طوفان محوطه باستاني 2 هزارساله را از زير خاك بيرون آورد طوفان ميكشد، صدمه ميزند و نابود ميكند؛ اما طوفانهاي فلوريدا تمدنهاي اين ايالت آمريكا را بار ديگر زنده كردهاند. به گزارش اسوشيتدپرس، طوفانهاي فرانسس و جين كه به تازگي اين ايالت محبوب آمريكا را مورد هجوم قرار دادند آثاري بكر را از نخستين ساكنان اين منطقه آشكار و البته تا حدودي هم نابود كردند. محققان اكنون به سرعت مشغول كار هستند تا گنجينههاي باستانشناسي كشف شده در حاشيه «ساحل گنج» را جمعآوري كنند. تكههاي ظروف سفالي كه قدمت آن ميتواند به 2000 سال پيش برسد، تكهاي زغال چوب (كه نشانه مهمي از تمدنهاي نخستين است)، و قطعهاي از يك تبر سنگي كه اصل آن متعلق به منطقهاي به فاصله چندين مايل در ديگر سوي يك جاده باستاني تجاري است از جمله آثاري است كه در نتيجه اين طوفانها كشف شده است. محققان همچنين به شواهدي دست يافتهاند كه نشان ميدهد ساكنان نخستين فلوريدا، كه سرخپوستان آئيس ناميده ميشدند، احتمالا با طوفانهايي دستوپنجه نرم ميكردهاند كه مجبورشان ميكرده از منطقه عقبنشيني كنند، زندگيشان را دوباره بسازند و به محل سكونتشان برگردند – چرخهاي كه همچنان در فلوريدا ادامه دارد. محققان در گذر از كنار خانههايي كه سقفشان با پارچههاي عايق پوشانده شده بود و در كنار تودههاي نخالهها و زبالهها، در زير لايهاي نازك از ماسه و گاه حتي بر روي ماسهها آثار قديمياي را پيدا كردند كه فقط بايد جمعآوري ميشدند. كار، يكي از محققان، دراينباره ميگويد اين عجيبترين ويژگي اين طوفانهاست. آنها مسبب درد و رنج فراوان انساني هستند و در عين حال فرصتهاي كوتاه اما جديدي را براي درك تاريخ بشري در اختيار ما قرار ميدهند. و اين فرصتها واقعا كوتاه هستند. دستياران كار محوطه قديمي اخير را زماني كه طوفان فرانسس صدماتي را به جزيره وارد آورد پيدا كردند، اما وقتي سه هفته بعد و پس از طوفان اخير جين به محل برگشتند متوجه شدند كه 20 فوت از ساحل به زير آب رفته است. اين محققان همچنين دريافتند كه اين طوفانها محوطههاي باستانشناسي متعددي را در پالمبيچ فلوريدا و در چند منطقه ديگر اين ايالت از بين بردهاند. درحالحاضر هم در جزيره هاچينسون اقيانوس با گنجينه تازه كشف شده تنها 25 فوت فاصله دارد. بنابراين محققان درصدد هستند تا پيش از دست دادن اين آثار آنها را حفظ كنند و به همين دليل اكنون با استفاده از پارو، بيلچه و برس مشغول جمعآوري آثار و مدارك بهجا مانده از آئيسها هستند، تمدني كه از 500 سال پيش از ميلاد تا حدود سال 1750 در اين منطقه زندگي ميكردند و يا در اثر بيماري از بين رفتند يا توسط اروپاييان كشته يا از منطقه رانده شدند. محققان همچنين موفق به شناسايي دو لايه متمايز از آثار فرهنگي شدهاند كه توسط لايهاي ماسه از هم جدا شدهاند. آنها وجود اين دو لايه را نشانه آن ميدانند كه آئيسها به دليل وقوع يك يا دو طوفان از جزيره نقل مكان كردهاند و مدتها بعد نوادگان آنها به محل بازگشتهاند. مهمترين اثر كشف شده در جريان طوفان اخير قطعه تبري است كه سنگ مورداستفاده در ساخت آن در فلوريدا يافت نميشود و به هميندليل محققان معتقدند كه اين تبر از كوههاي آپالاچي از مسيرهاي تجاري به منطقه راه يافته است. پيش از اين هم آثار مشابه ديگري در منطقه به دست آمده بود، اما كار معتقد است كه بسياري از اين آثار جديد كه بخش عمده كار كشفشان را طبيعت انجام داده است بسيار قديميترند. اين گروه از محققان علاوه بر آنكه بايد سعي كنند پيش از دست دادن دوباره اين آثار آنها را حفظ كنند در حال حاضر با چالش ديگري نيز مواجهند و آن عبارت است از تشويق مردم به بازسازي ويرانههاي شهر با احتياط بيشتر و موفقيت در چنين كاري در شرايط بحران بسيار دشوار است. كشف فسيل دايناسور خفته در چين محققان چيني و آمريكايي موفق به كشف فسيلي در شمالشرقي چين شدهاند كه نخستين نشانهها را از چگونگي خوابيدن دايناسورها در حالتي شبيه به پرندهها در اختيار آنها قرار ميدهد. به گزارش چاينا ديلي، ژو ژينگ از آكادمي علوم چين و مارك نورل از موزيم تاريخ طبيعي آمريكا دريافتهاند كه اين دايناسور در حالت معمول خواب يا استراحت كه عجيب به نحوه خوابيدن پرندههاي امروزي شبيه است، به مدت حدودا 140 ميليون سال حفظ شده است. به گفته اين دو محقق، نمونه كشف شده نخستين فسيل اينچنيني است كه در حالت خوابيده كشف شده است. آ نها براي اين دايناسور نام ميلانگ را برگزيدهاند كه به معناي اژدهايي است كه در آرامش به خواب رفته است. به نظر ميرسد كه ميلانگ در حالتي كه پاهاي عقبش را زير خود جمع كرده و سرش را زير يكي از دستانش پنهان كرده مرده است، و اين همان حالتي است كه پرندهها با گذاشتن سرشان زير پرهايشان به خواب ميروند. اين فسيل همچنين نشان ميدهد كه اين حيوان خونگرم بوده است؛ پرندههاي امروزي هم براي نگه داشتن گرما سرشان را به زير بالهايشان ميبرند. اندازه كوچك اين اژدها از ديگر نقاط مشترك آن با پرندههاي امروزي است. اين حيوان كه تنها 53 سانتيمتر طول دارد اين نظريه را كه اندازه نسبتا كوچك اين خانواده از حيوانات به تكامل پرواز در پرندهها كمك كرده است مورد تاييد قرار ميدهد. محققان معتقدند كه اين منطقه از چين ممكن است غنيترين گنجينه فسيل دايناسورها باشد چرا كه اخيرا فسيلهاي متعدد ديگري كه به صورت سه بعدي حفظ شده بودند در آن كشف شده است. بلند ترين ديوار جهان سازندگان گمنام ديوار چين همواره مورد تحسين بشر خواهند بود، زيرا بيش از هزار و هفتصد سال پيش توانستند ديواري بسازند، كه پس از اين همه سال در كوه و دشت استوار باقي بماند. از 21 جولای سال 1969 ميلادي كه فضانوردان آمريكايي به كره ماه رفتند به اين سو گمان ميرفت تنها مصنوع ساخت بشر كه از روي كره ماه قابل تماشا است، ديوار چين است. تا اينكه در سال پارنخستين فضانورد چيني كه به گردش در مدار زمين پرداخت، گفت هنگامي كه با سفينه فضايي شنژو مشغول گردش در مدار زمين بود، قادر به ديدن ديوار چين نبوده است. ديوار چين از سنگ و آجر و مخلوط گل و آهك ساخته شده است و از خليج «بوهاي» در سواحل اقيانوس آرام در مشرق تا استان «گان سو» در شمال مركزي چين در مرزهاي چين امتداد دارد. اين ديوار عملا شامل دو ديوار موازي است كه 10 متر ارتفاع دارند و جادهاي پهن و هموار بر بالاي آنها سقف زده است. بر فراز دروازههاي هر دو انتهاي ديوار چين كتيبههايي كار گذاردهاند كه دروازه شرقي آن «اولين گذرگاه در زير آسمان» و دروازه غربي آن «آخرين گذرگاه در زير آسمان» ناميده ميشود. اين ديوار حدود 6400 كيلومتر طول دارد و براي حفاظت كشور پهناور چين از گزند دشمنان بنا شده است. كمال دقت در هماهنگ ساختن و انطباق ديوار چين با طبيعت پيرامون قابل تحسين است. در جاهايي كه شيب كوه تند است، ديوار نيز چنين است، به طوري كه گاهي در فراز و نشيبهاي كوهستانها مسيري تقريبا عمودي را طي ميكند. دليل اصلي ساختن اين ديوار، محافظت از چين در برابر متجاوزان بود اما به خاطر جاده همواري كه بر فراز آن قرار داشت وسيلهاي براي حمل سريع كالاها و پيامها نيز بود. پهناي ديوار به اندازهاي بود كه ارابههاي ويژه روي آن محصولات كشاورزي را حمل ميكردند. در روزگار صلح و آرامش، پيكهاي امپراتوري از اين جاده ميگذشتند و در زمان جنگ، سربازان بر آن گام بر ميداشتند. در محلي كه اكنون ديوار چين قرار دارد، بناها و استحكاماتي وجود داشته است كه تاريخ آنها حتي به قبل از قرن سوم پيش از ميلاد باز ميگردد. به فرمان اولين امپراتور چين، شي هوانگ دي، كارگران به ساخت ديوار بزرگ در فاصله استحكامات پيشين پرداختند و آنها را به هم متصل كردند. اين پيش بيني دفاعي در بخشهاي شمالي كشور در برابر اقوام «شيونگ نو» (هونها) انجام گرفت و ديوار اوليه كه طولانيتر از ديوار كنوني بود، پديد آمد. امپراتور شي هوانگ دي نظام فئودالي را از ميان برداشت و اولين امپراتوري چين را بنيان نهاد. او از زندانيان براي بناي ديوار چين استفاده كرد و ديوارمستحكمي ساخت كه نمايانگر ديدگاه چين راجع به خود، به عنوان مركز جهان بود. در مدت تنها 9 سال از 215 تا 206 پيش از ميلاد 2500 كيلومتر ديوار احداث شد. در ايام حكمروايي دودمان بعدي، «هن»، (260 پيش از ميلاد تا 220 ميلادي)، بناهاي بيشتري به ديوار چين افزوده شد. در هر 5/2 كيلومتر برجهاي ديدهباني، در هر 5 كيلومتر پستهاي نگهباني، در هر 15 كيلومتر سنگرها و استحكامات و در هر 50 كيلومتر پوسته هايي احداث شد. چين پس از زوال دودمان هن بار ديگر غرق در آشوب و بينظمي شد. جنگ داخلي كشور را فلج كرد. ديوار به تدريج فرو ريخت و تا قرن سيزدهم ميلادي، هنگامي كه سلسله مينگ به قدرت رسيد، كسي، نه در آن سودي ميديد و نه به آن توجه داشت. پس از سرنگوني حكومت مغولان دودمان يوآن و بيرون رانده شدن آنان از چين، سلسله جديد امپراتوري به تجديد بناي ديوار چين همت گمارد. امپراتوران مينگ در حقيقت ناچار به ساختن ديوار تازهاي بودند، زيرا ديوار كهن ويران شده بود. آنان 5650 كيلومتر از ديوار را برپا كردند و 25000 برج نگهباني و 15000 استحكامات به آن افزودند. ديوار چين كاربرد فرهنگي مهمي نيز داشت و آن اينكه نشان دهنده مرزهاي چين متمدن با وحشيان شمالي بود. مشهور است كه در جريان ساختن ديوار چين اگر كارگري ميمرد يا بيمار ميشد، او را داخل ديوار مدفون ميكردند. اتحاديه اروپا محوطه باستاني اردن را ترميم مي کند دفتر نمايندگي كميسيون اروپا در اردن، برنده مسابقه بهترين طرح براي پروژه حفاظت و معرفي در ام الراس را معرفي كرد. ام الراس يكي از گنجينههاي باستاني كشور اردن است كه اخيراً در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شده است. به نوشته روزنامه اردني جوردن تايمز، شركت انگليسي «هالكرو گلوبال اينفرا استراكچر كانسورچيوم» كه برنده اين مسابقه شده است طبق قرار داد مربوط به اين پروژه بايد پس از اين طرح خود را براي ساخت حفاظ روي سطح موزائيكي مجموعه كليساي سنت استيفن، ساخت مركز بازديد كنندگان، مسيرهاي عبور بازديد كنندگان و علامت گذاري، به طور كامل ارائه دهد. در بخشي از بيانيهاي كه روز يكشنبه نمايندگي كميسيون اروپا صادر كرد، آمده است كه كار ساخت و ساز از اوايل پاييز سال 2005 شروع خواهد شد و انتظار ميرود كار آن حدود يك سال به طول بيانجامد. يك سخنگوي وزارتخانه گردشگري و آثار باستاني اردن گفت كه اين مسابقه در حقيقت بخشي از حمايتهاي همه جانبه كميسيون اروپا از برنامههاي اين وزارتخانه است. اين سخنگو تاكيد كرد كه تلاشهاي مذكور در راستاي حفظ اين محوطه باستاني و آماده سازي آن براي پذيرش عموم بازديد كنندگان، تنها با همكاري، ثبت اين آثار و محافظت و نگهداري مداوم آنها ممكن خواهد بود. رابرت ون درمولين، رئيس نمايندگي كميسيون اروپا ضمن تشريح نحوه همكاري و پشتيباني اتحاديه اروپا از تلاشهاي اردن براي حفظ داراييهاي باستاني و نمايش آنها براي عموم مردم، گفت اتحاديه اروپا از وزارتخانه گردشگري و آثار باستاني، سازمان آثار باستاني و شوراي گردشگري اردن حمايت ميكند. اين اعمال در راستاي برنامهاي دراز مدت به منظور افزايش ظرفيتهاي كشور اردن در اين زمينه صورت ميگيرد. او در ادامه اضافه كرد با اين پروژه اخير كه به مسابقه گذاشته شده بود، وزارتخانه گردشگري و آثار باستاني اردن و دفتر نمايندگي كميسيون اروپا در واقع گام بلندي در جهت جذب گردشگران به آثار باستاني ام الراس كه بخشي از ميراث فرهنگي اردن هستند، برداشتند. اين عمل هم به سود صنعت ملي گردشگري در اردن و هم به سود جوامع محلي خواهد بود. نمايش قرآن نفيس پنجصد ساله در پاكستان نسخهاي پنجصد ساله از قرآن به مناسبت ماه رمضان در موزيم پاكستان در كراچي به نمايش درآمده است. به گزارش روزنامه نيوكرالا، قدمت اين قرآن به سال 791 هجري برميگردد. اين قرآن به خط نََسخ قديمي نوشته شده كه يكي از محبوبترين خطوط مورد استفاده براي نوشتن قرآن بوده است. خطوط منحني هم از سال اول هجري ابداع شده بودند، اما مدتي طول كشيد تا محبوبيت يافتند. نويسنده اين نسخه علي ب. سلطان (1605)، محقق مشهور الهيات و نويسنده كتب متعدد مذهبي است. او هر سال نسخهاي از قرآن را به زيبايي به رشته تحرير درميآورد و سپس آن را ميفروخت تا مخارج سال آينده خود را تامين كند. متن اين نسخه قرآن با طلا و ديگر سنگهاي نيمهقيمتي و رنگي نوشته شده است نخستين برگ اين كتاب كاملا درخشان است. عنوان سورهها با طلا نوشته شده و در آغاز هر سوره محل نزول آن سوره و تعداد آيات آن نيز ذكر شده است. پشتي جلد اين قرآن پنجصد ساله از چرم است. فهرست ملي ميراث معنوي چين تهيه ميشود اولين فهرست ملي «شاهكارهاي ميراث فرهنگي و معنوي» چين اوايل سال آينده منتشر خواهد شد. به نوشته روزنامه چاينا ديلي، ژو هپينگ، معاون وزير فرهنگ چين در كنفرانسي درباره حفظ فرهنگهاي قومي و مردمي در پكن سخن ميگفت ضمن اشاره به اين مطلب اضافه كرد كه وزارت فرهنگ چين تاكنون دو طرح پيشنويس تهيه كرده است، يكي براي تهيه مدارك راهنما و شيوههاي حفاظت از «ميراث معنوي» كه شامل موسيقي، جشنها و فرهنگ مردمي ميشود، و ديگري براي سنجش و ارزيابي موارد در نظر گرفته شده براي قرار گرفتن در فهرست مذكور. او در ادامه گفت اين دو طرح تا پايان امسال به تصويب خواهند رسيد و پس از آن به اجرا گذاشته خواهند شد. در واقع اين طرحها به منظور انتشار اولين دوره فهرست مذكور آماده خواهند شد. ژو هپينگ اضافه كرد تهيه اين فهرست يكي از اهداف فوري اين وزارتخانه است كه در اسرع وقت به انجام خواهد رسيد. پروژه حفاظت از فرهنگ قومي و مردمي سال گذشته آغاز شده و به همين منظور يك مركز هماهنگي نيز در آكادمي هنرهاي چيني برپا شده است. تا كنون 39 مقوله از هنرهاي قومي و مردمي در فهرست اين پروژه قرار گرفتهاند. به گفته معاون وزير فرهنگ چين، در حال حاضر و در راستاي اين پروژه پيش نويس برنامههاي منطقهاي 20 ولايت، بخش و شهر آماده شدهاند. حتي بعضي از ولايات بودجه لازم را براي اين كار تخصيص دادهاند. همچنين پيشبيني ميشود كه در راستاي اين پروژه سال آينده كارهاي بيشتري انجام شود. ژو گفت نمايشگاهي براي نشان دادن دستاوردهاي اين پروژه برگزار خواهد شد. علاوه بر اين نمايشگاه، سال آينده يك سمينار بينالمللي و يك كارگاه حفاظت از فرهنگهاي قومي و مردمي نيز تشكيل خواهد شد. ويلاهاي رومي زير چشمان خيره خدايان خانههاي ييلاقي روميان باستان همچنان پس از گذشت دو هزار سال مانند «زيباي خفتة» در كوهپايههاي كوه وزو در خواب هستند. حتي امروز نيز خانههاي ييلاقي روم باستان با تاقهاي ضربي بلند و قوس دار، رواقهاي باشكوه و آبگيرهاي خاك گرفته و بزرگ در اين ناحيه خود نمايي ميكنند. پيش از فوران مصيبت بار آتشفشان وزو در سال 79 ميلادي، مردم اين شهر به عادت معمول ساعات صرف شام را در سرسراهايي با سه ديوار ميگذراندند كه هميشه يك سمت آن به روي منظرهاي از خليج ناپل باز بود. ديوارهاي اين اتاقها معمولاً با تصاويري از ايزدبانواني با موهاي طلايي مزين شده بودند و فوارهها در آبگيرها هميشه در حال فوران بودند. حتي برخي از باغهاي آنان كه امروز از زير خاك بيرون آورده شدهاند به بزرگي يك ميدان فوتبال هستند. در دوران باستان، چشمان هرمس و مينروا از تصاوير اين دو خدا بر فراز تالار ستونداري كه بر بالاي صخرهاي شيبدار به ارتفاع 105 متر بنا شده بود، خيره به اين شهر مينگريستند. امروزه اما تنها تكههاي كوچكي از اين خدايان بر جاي ماندهاند و به موزهها راه پيدا كردهاند. اما به نوشته روزنامه آمريكايي واشنگتن پست، به رغم تمام ويرانيها، يكي از سراسراهاي نهار خوري تا حدي سالم مانده است كه موزيم ملي تاريخ طبيعي قصد دارد آن را براي نمايشگاهي به نام «استابيانو: كاوش درباره خانههاي ييلاقي اشراف روم باستان در كنار دريا» به طور كامل بازسازي كند. رنگ قرمز ديوارهاي اين سرسرا بسيار شفاف باقي مانده است. استابيه نيز مانند دو شهر مجاورش يعني پمپي و هركولانيوم در فوران كوه آتشفشان وزو در 24 ماه اگست سال 79 ميلادي در زير خاكستر و گدازهها فرو رفت و مدفون شد. در آن روز سرنوشت ساز لايهاي از خاكستر و غبار آسمان ظهر را تيره و تار كرد. ظرف چند ساعت شهر هركولانيوم زير 20 متر گل و لاي آتشفشاني پنهان شد پمپي كه در فاصله 8 كيلومتري قرار داشت در زير خاكستر و گدازه خفه شد و استابيه، شهري ييلاقي كه در آن زمان بيش از صد سال از تاسيساش نميگذشت، در زير خاكستر و سنگهاي آذرين دفن شد. به دليل اين كه شهر استابيه در فاصله 13 كيلومتري از وزو به سمت سورنتو و در كناره دريا قرار گرفته بود گدازهها نتوانستند آسيبي به اين شهر برساندند. از سوي ديگر خاكستري كه بر روي شهر نشسته بود باعث شد كه رنگهاي ديوار نگارههاي اين شهر كه از نفيسترين ديوار نگارهها در نوع خود هستند، به خوبي حفظ شوند، رنگهايي نظير سبز شفاف، آبي مات و قرمز تيره. كشف دوباره اين آثار باشكوه در قرن هجدهم تاثير بسزايي در معماري نئوكلاسيك آن دوران بر جاي گذاشت و آن را دگرگون كرد. اورنلا والانزانو، دانشجوي معماري دانشگاه ناپل كه از زمان افتتاح اين نمايشگاه در ماه آپريل مسئوليت راهنمايي گردشگراني كه از اين منطقه بازديد ميكنند را بر عهده داشته است در اين باره ميگويد «آنها بهترين هنرمندان روم باستان بودهاند تا يك هفته ديگر، 72 قطعه از آثار باستاني اين منطقه از جمله 28 ديوار نگاره با تصاويري از كوپيدون، خداي عشق، ساتير موجود اساطيري فرهنگ روم باستان و نماد مردانگي و موجود اساطيري ديگري با بدني به رنگ صورتي كمرنگ كه بيشتر به خدايان شباهت دارد، در ايالات متحده به نمايش در خواهند آمد. اين اشيا در پي امضاي توافقنامهاي فرهنگي بين دولت ايتاليا و وزارت كشور ايالات متحده، به صورت قرض در اختيار موزيم تاريخ طبيعي اين كشور قرار گرفتهاند. دولت ايتاليا با تسهيل در صدور اجازه قصد دارد به موزهها و نمايشگاههاي ايالات متحده اجازه دهد كه بتوانند از طرق قانوني آثار بيشتري از فرهنگ و تمدن روم باستان را به صورت قرض در ايالات متحده به نمايش بگذراند. يك شيشة عطر به رنگ سبز آبي كه با تمام جزئياتاش حفظ شده است، يك خاكستردان از جنس مرمر رخام كه هنوز دستههايش شكسته نشدهاند و 1 /0 متر مربع از كفپوشي از جنس سنگ مرمر وارداتي كه نشان دهنده ثروت ساكنان اين ناحيه در دوران باستان است، نيز از جمله اشيائي هستند كه در موزه تاريخ طبيعي به نمايش گذاشته خواهند شد. بعضي از كارشناسان زندگي ساكنان استابيه را اشرافيترين و تجملاتيترين نمونه زندگي در روم باستان ميدانند. والنزانو درباره صخره شيبدار و تالار ستوندار آن كه برفراز شهر زادگاهش كاستللاماره دي استابيا (قلعه مرمري استابيه) قرار دارد، مي گويد در آن زمان مرمر از طلا هم گران بهاتر بوده است. به عقيده برخي كارشناسان، سناتورها و اشراف روم از حوالي سال 89 پيش از ميلاد به اين ناحيه آمده و اين منطقه را به عنوان محل سكونت ييلاقي خود انتخاب كردند. در واقع معماري و تزئينات خانههاي آنها نمادي از اعتبار، حسن شهرت و قدرت و نفوذ صاحب بنا بوده است. ديوار نگارههاي اين شهر سه دوره از هنر روم را در بر ميگيرند. حركت قلم مو در بيشتر اين آثار حالت امپرسيونيستي دارد. يكي از اين آثار كه صحنهاي از يك تراژدي را به تصوير كشيده است، براي اولين بار در معرض ديد عموم قرار ميگيرد. اين اثر از جمله آثاري است كه اواخر دوران حيات اين شهر ترسيم شده و بيشتر حالت گرافيكي دارد. تمام آن چه كه از اين ديوار نگاره باقي مانده است تكههايي از چشمها و بخشي از دهاني هستند كه گويي از وحشت باز مانده و يا در حال فرياد كشيدن است. آتشفشان وزو از آن زمان تاكنون شش بار ديگر فوران كرده است كه براي مثال در يكي از آنها كه در سال 1631 رخ داد شهري كه در مجاورت اين كوه قرار داشت به كلي نابود شد. اما از اواسط قرن هجدهم حفاريهايي در اين منطقه انجام شد كه باعث جلب توجه افكار عمومي به تمدن گمشده اين ناحيه شد. تاثير كشف اين بقايا و فرهنگ يوناني- رومي مردمان اين شهر در آثار افرادي نظير رابرت آدام، معمار انگليسي و جوسيا وجوود، سازنده آثار هنري سفالي كاملاً مشهود است. جورج واشنگتن نيز هنگامي كه ميخواست نماد دموكراسي آمريكا را انتخاب كند، تحت تاثير اين فرهنگ و تمدن قرار داشت. در كل ميتوان گفت سبك نئوكلاسيك از زير گدازه و خاكستر اين شهرها سر بر آورد. سر ويليام هميلتون (1730-1803) از جمله افرادي بود كه به شدت مجذوب بقاياي پمپي و هركولانيوم شد. او كه قريب 30 سال فرستاده دولت بريتانيا در شهر ناپل بود توانست در اين مدت بيش از 730 گلدان و ظرف باستاني را از محوطههاي پمپي و هركولانيوم جمع آوري كرده و مشخصات آنها را در گزارشي 550 صفحهاي به ثبت برساند. اين قطعات در سال 1772 به موزه بريتانيا فروخته شدند. تصادفاً گزارش او نيز اخيراً به صورت كتابي به چاپ رسيده است. اين گزارش تاثير بسياري بر جمع هنرمندان زمان خود گذاشت. زماني كه هميلتون در ناپل به سر ميبرد حفاريها همچنان در استابيه در جريان بود. در سال 1749 يك ديوارنگاره كشف شد كه به كاخ چارلز از خاندان بوربونها كه در آن زمان پادشاه ناپل بود منتقل شد. اين حفاريها تا سال 1782 ادامه يافت اما در آن زمان با عطف توجه بيشتر به سمت پمپي، استابيه به فراموشي سپرده شد. اين وضعيت به رغم نقشههاي كاملي كه از تونلهاي حفر شده در اين منطقه تهيه شده بود تا سال 1950 ادامه يافت. در اين سال ليبرو دورسي، مدير دبيرستان محلي با كمك يك تعمير كار بيكار و دربان مدرسه به حفاري در اين منطقه پرداختند و در حقيقت اين محوطه را از نو زنده كردند. در حال حاضر دو خانه ييلاقي از مجموع شش خانه باقي مانده براي بازديد عموم باز هستند. باستانشناسان معتقدند كه تمام طول كنارهاي كه امروز به شهر كستللاماره دي استابيا مشرف است پر از خانههاي ييلاقي روميان باستان است كه زير خاكستر و گدازه مدفون شده و هنوز كشف نشدهاند. موسسه مالي استابيه باستان قصد دارد پس از انجام حفاريهاي لازم، يك پارك باستانشناسي، گذرگاه، محوطه ويژه چشمه آب معدني و يك راه آهن كيبلي به مقصد پمپي و بر عكس در اين محوطه احداث كند. والنزانو ميگويد ما ميدانيم كه خانههاي ييلاقي بسيار بيشتري در اين ناحيه وجود دارند و مسلماً اگر ما به حفاريها ادامه دهيم خانههاي بيشتري را پيدا خواهيم كرد. كشف روستايي قرون وسطايي در محل كارخانه كيا در سلواكي حفاريهاي باستانشناسي در بقاياي روستايي به جا مانده از قرون وسطي كه به قرون دهم الي سيزدهم ميلادي تعلق دارد آغاز شد. اين محوطه باستاني كه زميني به مساحت 14 هكتار را پوشانده است در نزديكي ژيلينا در محلي كه قرار بود كارخانه موتر سازي هيونداي ــ كيا ساخته شود، كشف شده است. به نوشته روزنامه سلواك اسپكتاتور، ماتج روتكاي، از موسسه باستانشناسي وابسته به آكادمي علوم سلوواكي، در اين باره ميگويد اين اولين موقعيتي است كه براي مطالعه و بررسي يك روستاي قرون وسطايي در سلواكي پيش آمده است. آن چه كه اين فرصت را استثناييتر ميكند اين است كه روستاي مورد نظر يك روستاي كامل است. او مدعي است كه عمليات باستانشناسي آنها مزاحمتي براي كارخانههاي اتومبيل سازي ايجاد نميكند چرا كه محل حفاريهاي آنها با محلي كه شركتهاي كوريايي براي ساخت ساختمان اصلي كارخانه در نظر گرفته بودند، فاصله دارد. روتكاي در ادامه ميگويد تنها كشف يك بناي سنگي كه معماري منحصر به فردي داشته باشد، مانند كشف يك كليسا، ممكن است ساخت اين كارخانه را با مشكل مواجه كند.مطالعات و بررسيهاي باستانشناسي اين محوطه بايد تا بهار سال 2006 پايان يابد. كيا، كارخانه موتر سازي كوريايي، قصد دارد كارخانهاي براي مونتاژ خودرو در زميني به وسعت 166 هكتار واقع در نزديكي شهر ژيلينا در شمال غرب كشور سلواكي بسازد. شهاب رومي: 5 هزار بار قويتر از بمب اتمي پژوهشگران معتقدند مردم جنوب آلمان در عهد امپراتوري روم احتمالاً سقوط شهابسنگي را شاهد بودهاند كه 5 هزار بار قدرتمندتر و مخربتر از بمب اتمي هيروشيما بوده است. دانشمندان بر اين عقيدهاند كه دهانه اطراف درياچه كيمسي در جنوب شرقي باواريا در نتيجه سقوط ذرات شهابي عظيم ايجاد شدهاند كه وارد جو زمين شده است. اشياي باستاني سلتي كه در اين محوطه تاريخي كشف شدهاند، از جمله چند سكه، در يك طرف حرارت بسيار ديدهاند. به گزارش سايت خبري اسكاتسمن، اين كشف به همراه شواهدي از درختان بسيار كهن و گزارش روميها از «سنگهايي كه از آسمان فرو ميافتادند» باعث شده كه پژوهشگران به اين نتيجه برسند كه اين رخداد طبيعي در حوالي سال 200 پيش از ميلاد اتفاق افتاده است. اما هنوز پژوهشگران ديگر اين ادعا را تأييد نكردهاند. اين دهانه در نزديكي درياچه زماني كشف شد كه باستانشناسان آماتور كه در اين محوطه مشغول به كار بودند فلزاتي را كشف كردند كه حاوي مواد معدني غيرمعمول بودند. به دنبال اين كشف گروهي از زمينشناسان آلماني به سرپرستي كورد ارنستون از دانشگاه وورتسبورگ در اين محوطه شواهد فاجعهاي را يافتند كه احتمالاً به مدت چندين دهه اين منطقه را از هر گونه نشانههاي حيات خالي كرده است. در اين منطقه نه تنها تا شعاع چند مايلي درختها و خانهها با خاك يكسان شدند، بلكه آب و هواي محلي هم تا چند سال دچار تغيير شده است. حلقههاي درختان اين منطقه نشان ميدهند كه رشد گياهان در حدود سال 207 پيش از ميلاد احتمالاً به دليل به وجود آمدن زمستان هستهاي دراين منطقه كند شده است. گروه زمينشناسي آلماني نشانههايي، از جمله صخرههايي كه در اثر حرارت بسيار زياد به شيشه تبديل شدهاند و مواد معدني موجود در شهابسنگها، پيدا كردهاند كه حاكي از تصادم جسمي از فضا با اين منطقه است. به گزارش دانشمندان، شهابي با تراكم پايين و پهناي 7/0 مايل در فاصله 43 مايلي كره زمين منفجر شده و قطعات آن به روي زمين سقوط كرده است. اين قطعات كه با سرعت 2200 مايل در ساعت با زمين برخورد كردهاند انرژياي معادل 106 ميليون تن تيانتي آزاد كردهاند. جالب اين كه بمبي كه در پايان جنگ جهاني دوم هيروشيما را تخريب كرد انرژياي معادل 20 هزار تن تيانتي داشت. بريتانيا صندوق تورات را به كليساي ارتدوكس اتيوپيا بازميگرداند بر روي يكي از طبقات اتاقي در زيرزمين موزيم بريتانيا كه ورود به آن براي كاركنان موزه و حتي براي نيل مك گرگور مدير موزه هم ممنوع است، 11 لوح چوبي در ميان مخملي بنفش مخفي شده است. اين 11 لوح كه براي كليساي ارتدوكس اتيوپيا اشيايي بسيار مقدس محسوب ميشوند، مهمترين بخش گنجينه ماگدالا هستند كه شامل 500 شي ارزشمند بود و در سال 1868 توسط انگلستان از اتيوپيا غارت شد. البته تنها كساني كه در دو دهه اخير به اين لوحها دسترسي داشتهاند، كشيشهاي كليساي ارتدوكس اتيوپيا بودهاند. ديدن اين لوحها از سوي هركس ديگر، نوعي توهين به مقدسات محسوب ميشود. در بحبوحه افزايش درخواستها براي بازگرداندن اين گنجينه مذهبي بسيار مقدس، موزه بريتانيا اين لوحها را از انباري نامعلوم به ساختمان اصلي خود در بلومبري منتقل كرده و اعلام كرده است كه در حال بررسي قرض دادن آنها به صورت دائم به كليساي ارتودوكس اتيوپيا در لندن است. اين الواح را بخشي از صندوق تورات ميدانند كه ده فرمان را در خود جاي داده و كليساي ارتدوكس به مدت 50 سال در صدد بوده است تا آنها را بازگرداند يا حداقل به آنها دسترسي داشته باشد. بنابراين انتقال آنها حتي به صورت قرضي موفقيت بسيار بزرگي محسوب ميشود و فشار براي بازگرداندن باقي اين گنجينه را بيشتر ميكند. بريتانيا و دو موسسه ديگري كه گنجينههاي بزرگي از ماگدالا را در اختيار دارند، يعني موزه ويكتوريا اند آلبرت و كتابخانه بريتانيا، در حال بررسي گنجينههاي خود و برگزاري جلسات غيررسمي درباره آنها هستند، با اينحال بازپسدهي اين آثار ازنظر قانوني چندان هم ساده نيست. البته موزه بريتانيا براي نشان دادن جديت خود دراينباره هفته گذشته نيل مكگرگور را به اديسه بابا فرستاد تا شنونده مسايل مطرح شده از سوي مقامات اتيوپيا باشد. پرونده اين لوحها از نظر اهميت همتاي پرونده سنگ مرمرهاي الجين است كه دولت يونان ساليان سال است خواستار بازگرداندنشان است. به گفته سخنگوي موزه بريتانيا، صحبتهاي ابتدايي در مورد آينده اين لوحها انجام شده است و مسئولان اميدوارند بتوانند ايده قرض دادن آنها به كليسا را پيش ببرند. چرا كه با قرض دادن لوحها به كليسا، كه البته هر پنج سال يكبار قابل تمديد است، ميتوان از مشكلات قانوني موجود برسر بازگرداندن اشياي تاريخي كه به طور مثال در مورد اشياي دوره نازي پيش آمد جلوگيري كرد. تنها مساله مطرح آن است كه لوحها بايد در لندن باقي بمانند چراكه در هيچكجاي اتيوپيا شرايط محيطي و استانداردهاي امنيتي مناسب براي نگهداري آنها وجود ندارد. دوره دستيابي به اين لوحها دوره تاريكي در تاريخچه موزه بريتانيا محسوب ميشود. در سال 1867 دولت بريتانيا نيروهاي خود را به اتيوپيا فرستاد تا اسرايي را كه توسط امپراطور تئودروس به اسارت گرفته شده بودند آزاد كنند. امپراطور تئودروس پس از شكست در جنگ ماگدالا خودكشي كرد. به دنبال اين خودكشي گنجينههاي امپراطوري در سطح گستردهاي به غارت رفت و ريچارد هولمز، مدير موزه كه براي شناسايي محل اين اشيا به اتيوپيا فرستاده شده بود 80 شي غارت شده توسط سربازان انگليسي را بازپس گرفت، اما بقيه اين اشيا به صورت موروثي به موزه بريتانيا راه يافت. اين اشيا علاوه بر لوحهاي مورد بحث، صليبهاي مخصوص مراسم مذهبي، جامها و چترهاي مورد استفاده در اينگونه مراسم، پارچهها و جواهرات را شامل ميشد. اين لوحها ساليان سال در انباري در شرق لندن نگهداري ميشد، اما بعد از سفر مك گرگور به موزه بريتانيا منتقل شد. به گفته مسئولان موزه اين حركت از سويي براي اين آثار ضروري بود و از سوي ديگر نشانهاي بود براي اطمينان دادن به مقامات اتيوپيا درخصوص نگهداري لوحها در كمال احترام. 50 اثر ديگر از آثار اتيوپيا، شامل تاج طلا، جام، سپر، صليب نقره و لباس ملكه اتيوپيا در موزه ويكتوريا و آلبرت نگهداري ميشود. كتابخانه بريتانيا هم 350 نسخه خطي از ماگدالا را در اختيار دارد. بسياري ديگر از اين آثار در مجموعه سلطنتي، در دانشگاه ادينبرا و كمبريج نگهداري ميشود و بسياري ديگر هم در دست صاحبان خصوصي است. در سفر اخير تونيبلر به اديسه بابا، اعضاي انجمن بازگرداني گنجينههاي ماگدالاي اتيوپيا دادخواستي را به دستياران او ارائه كردند. به گفته بنيانگذار اين انجمن، تعداد كتابها و نسخههاي خطي كه در اختيار بريتانياست برابر مجموع تعداد اين آثار در كتابخانه ملي اتيوپيا و آرشيف ملي اين كشور است.
تاریخ ایران
دوران تاریخ ایران پیش از اسلام دوران پرشکوه تاریخ ایران و یادآور قدرت جهانی ایرانیان به عنوان یک قدرت بزرگ بینالمللی میباشد. از این دوران یادگارهای باستانی بسیاری در تخت جمشید، شوش، پاسارگاد، فیروزآباد، همدان و … به یادگار مانده و نشاندهنده عظمت ایران در آن روزگار میباشد. اردشیر بابکان با پیروزی بر اشکانیان حکومت ساسانیان را (۲۲۴ میلادی) بنیان نهاد. در جنگهای ایران و روم ساسانیان به عنوان رقیب قدرتمند دولت روم، جنگهای متعددی را با آن دولت انجام داد و این کشمکشها تا پایان حکومت آنها امتداد یافت و زمانی ایران و زمانی روم فاتح این جنگها بودند. ساسانیان با تصرف سرزمینهای پهناور بر قلمرو خویش افزودند، به طوری که قلمرو ساسانیان در دوره حکومت خسروپرویز به قلمرو هخامنشیان در زمان اوج این حکومت نزدیک شده بود ولی این حکومت مقتدر و بزرگ در نهایت مقهور قدرت نوظهور اعراب مسلمان گردیدند و اعراب مسلمان با کمترین امکانات به ایران حمله کرده و موفق به انهدام (۶۵۱ میلادی) حکومت ساسانیان گردیدند. پس از استقرار دین اسلام در سرزمین ایران که در نتیجه پیروزی اعراب مسلمان بر ساسانیان و فتح ایران توسط آنها روی داد، تحولات بسیاری در عرصههای اجتماعی، مذهبی و سیاسی ایران به وجود آمد. ایرانیان که از تبعیض طبقاتی موجود در کشورشان ناراضی بودند اسلام را پذیرفتند و در اشاعة آن کوشیدند ولی با این حال هرگز مخالفت خویش را با سلطه امویان و عباسیان بر خاک ایران پنهان نکردند و جنبشهای استقلالطلبانهای را به پا ساختند که تشکیل حکومتهایی چون طاهریان (۸۸۱-۸۲۶ م) و صفاریان (۹۰۳-۸۶۶ م) را میتوان از نتایج آنها برشمرد. طاهریان برای اولین بار پس از ظهور اسلام نواحی شرقی ایران همچون خراسان را به استقلال رسانیدند و صفاریان نیز برای اولین بار از زبان خارجی به جای زبان عربی استفاده کردند. از دوره سامانیان (۹۹۹- ۸۱۹ م) نیز خط فارسی نوین پدید آمد و الفبای عربی با زبان فارسی رواج یافت. حکام آل بویه (۱۰۵۵-۹۴۵ م) پس از فتح شیراز و تأسیس حکومت خویش راهی بغداد شده آن را تصرف نمودند و مقام خلافت را به آلت دست خویش تبدیل نمودند و قدرت واقعی را در دستان خویش گرفتند. غزنویان (۱۱۸۶-۹۷۷ م) خود را به عنوان غازیان یا جنگجویان مسلمان مطرح ساختند و سرزمینهایی همچون هندوستان را مورد تهاجم خویش قرار دادند. سلجوقیان (۱۱۹۴- ۱۰۳۸ م) با پیروزی بر غزنویان حکومت خویش را تأسیس نمودند و سراسر ایران را تحت سیطره خویش درآوردند و به یاری وزرای بزرگ و دانشمند ایرانی قدرت خود را تثبیت نمودند ولی در نهایت توسط خوارزمشاهیان از میان رفتند. در دوره حکومت خوارزمشاهیان (۱۲۳۱-۱۰۷۷ م) تهاجم مغولها به خاک ایران آغاز گردید. نتیجه این تهاجم انقراض حکومت خوارزمشاهیان و غارت شهرها و قتل عام مردم ایران بود که با نابودی اقتصاد و کشاورزی ایران همراه گردید. مغولها به سرعت خاک ایران را تصرف نمودند و ضمن لشکرکشی به بغداد و به قتل رساندن خلیفه عباسی خلافت اسلامی را از میان بردند (۱۲۲۸ م) پس از مغولها، تیموریان (۱۵۰۶-۱۳۷۰ م) به خاک ایران هجوم آوردند و بار دیگر سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و غارت قرار دادند. از دوره صفوی (۱۷۳۲-۱۵۰۱ م) مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی گردید. مذهب تشیع با ویژگیهای سیاسی و اجتماعی خویش باعث اتحاد و استقلال ایران گردید و هویت ملی آن را در برابر تهاجمات و ضربات مهلک امپراتوری عثمانی حفظ نمود و ایران توانست بار دیگر به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و مذهبی قد علم کند. در دوره شاه عباس کبیر شهر اصفهان به عنوان پایتخت ایران انتخاب گردید و به اوج عظمت و شکوه دست یافت به طوری که یادگارهای بسیاری از آن دوران تا عصر حاضر نیز بر جای ماندهاند. صفویان در نتیجه تهاجم افغانها و تصرف اصفهان توسط آنها از میان رفتند. نادرشاه افشار افغانها را شکست داد و ضمن تسلط بر تمامی خاک ایران، سلسله افشاریان را تأسیس نمود (۱۷۳۴ م). پس از افشاریان، زندیان (۱۷۹۶-۱۷۵۰ م) بر اریکه قدرت تکیه زدند و در دوره حکومت آنها شهر شیراز به پایتختی انتخاب گردید و به شهری باشکوه و بزرگ تبدیل شد. در دوره قاجاریان (۱۹۲۴-۱۷۷۹ م) نفوذ قدرتهای استعماری همچون انگلیس و روسیه تزاری در ایران توسعه یافت و این قدرتها با تحمیل عهدنامههایی همچون ترکمانچای، گلستان و پاریس بر دولت ایران سرزمینهای وسیعی در آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و خراسان را از خاک ایران جدا کردند. نتیجه این تحولات وقوع جنبشهایی چون قیام تنباکو، مشروطیت، جنبش جنگل و قیام محمد خیابانی در ایران بود. در سال ۱۹۲۴ میلادی رضاخان به حکومت دست یافت و تاسیس سلسله پهلوی را اعلام نمود. در دوره پهلوی صنعت نفت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق ملی شد و همین مسأله زمینهساز قیامهای استقلالخواهانه گردید که در نهایت به انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ ش (۱۹۷۹ میلادی) منجر گردید.
تاريخچه سرزمين ايران
تاريخ چند هزار ساله ايران که روزي بزرگترين امپراتوري جهان را تشکيل مي داد، بر خلاف تاريخ بسياري از ملل جهان(و برخلاف تمامي ملل قدرتمند جهان) تاريخي سرشار از کشورگشاييها ، قتل و غارتها و زورگويي ها نيست. بلکه تاريخي است که بيش از هر چيز بر پايه عدالت و آزادگي استوار است. در طول قرن هاي متمادي، بارها کشور ايران دستخوش حملات و مهاجماتي شده که هر يک از آن ها براي نابود کردن مملکتي کافي بوده است، ولي هرباره مهاجمين در مدنيت و فرهنگ درخشان ايران حل و مستهلک شده اند. همه مرز ايران پر از دشمن است بهر دوره اي ماتم و شيون است دريغ است ايران، که ويران شود کنام پلنگان و شيران شود ايران داراي 2500 سال تاريخ مدون و بيش از هفت هزار سال تمدن است. آنچه در نظر محققين تاريخ و باستان شناسي به خوبي روشن شده اين است که يکي از کهن سال ترين تمدن هاي دنيا در سرزمين ايران بوجود آمده و وجود تمدن در برخي از نقاط سرزمين ايران تا حدود شش هزار سال پيش از ميلاد مسيح، مشخص شده است. تمدن از فلات ايران رو به مغرب رفته است و بر اساس همين عقايد است که بعضي از نويسندگان منشا قسمت مهمي از تمدن هاي جهان را از اين سرزمين جاودان مي دانند، يعني سير تمدن از فلات ايران رو به مغرب بوده است. پروفسور ايليف مي نويسد: با اينکه نژاد آريايي سهم عظيمي در تاريخ جهان دارد، موجب کمال تعجب است که ما اهالي مغرب زمين، يعني بازماندگان اين نژاد از اصل و بنياد و اهميت اين تيره و فرهنگ سرزمين هايي که مهد و گهواره اسلاف ما بوده تا اين حد بي اطلاع باشيم. بنونيست مي گويد: تمدن ايران از اين حيث که در دوران هاي مختلف با وجود تغييرات سياسي به حيات خود ادامه داده، در تاريخ دنيا نظير ندارد.ايرانيها براي ايجاد تشکيلاتي منظم از خود ابتکار به خرج دادند و توانستند با نظر بلند و وسايل مطمئن، امپراتوري هخامنشي را که مورد تحسين يوناني ها که در آن دوران از تمدن در اندازه هاي تمدن ايران به دور بوده و براي اولين بار لوازم تمدن را در دوراني که زماني که جزو امپراتوري ايران بودند، از ايراني ها کسب کردند بود و مدت ها در دنياي قديم، نمونه اي براي تقليد ساير ملل به شمار ميرفت، بوجود آوردند. خصوصيت حکومت هخامنشي در تشکيلاتي است که به کشور خود دادند. آن ها با اينکه براي مدت دو قرن همواره مشغول جنگ بودند، از ساختن بناهاي باشکوه خودداري نکردند و ملل مختلفي را که در اختيار گرفته بودند به خوبي اداره مي کردند. ايرانيان حکومت مرکزي نيرومندي ايجاد کرده و قوانين مخصوصي براي اداره مملکت خود وضع نمودند که بعد از آن ها در تمام ادوار اين سرزمين تاريخي معمول گشتند. برخي از اين قوانين از قبيل آزادي بيان، آزادي مذهب، حفظ قوانيت داخلي کشورها، بيمه ، تحصيل رايگان و ... پس از قرنها توسط کشورهاي ديگر به کار گرفته شدند. پروفسور اومستد دانشمند آمريکايي در کتاب تاريخ شاهنشاهي ايران مي نويسد: تاريخ حکومت هخامنشي، يک صحنه شگفت انگيز از تمدن هاي گوناگون را که واقعا درخشاني خاصي دارد و به خوبي ظاهر است که اين تمدن در هر رشته به درجات عالي و به مرحله تکامل رسيده، در نظر انسان مجسم مي کند. پروفسور گريشمن مي گويد: هخامنشيان نخستين کساني بودند که وحدت عالي شرقي و يا به عبارت ديگر وحدت جهان متمدن آن روز را که عناصر مختلف در آن زندگي مي کردند به هم مرتبط ساخته و آن را تحت يک نطارت سياسي که هيچگاه پيش از آن يابقه نداشته، قرار دادند. ايرانيان به ايجاد يک تمدن جهاني موفق شدند که منطقه نفود آن بسيار وسيع بود. ايرانيان همچنانکه در اداره ممالک توفيق يافتند در اقتصاد و تجارت نيز بسيار موفق بودند زيرا تحقيقات ثابت مي کند که ممالک دوردست که بر اثر توسعه کشور هخامنشي بدان پيوسته بودند، تحت نفود خيرخواهانه هخامنشيان از هر لحاظ (فرهنگي، علمي، اجتماعي، اقتصادي، رفاهي و امنيت) عميقا تحول يافتند{ معادل امروزي اين کشورها که در آن زمان هر يک شامل چندين کشور کوچکتر بودند عبارتند از بخشهايي از سرزمين هاي 1-هند، 2-پاکستان،3- افغانستان،-4-تاجيکستان، 5-ازبکستان، 6-ترکمنستان، 7-قزاقستان، 8-ايران، 9-ارمنستان، 10-گرجستان، 11-آذربايجان، 12-عراق، 13-ترکيه، 14-عربستان، 15-کويت، 16-بحرين، 17-امارات، 18-قطر، 19-يمن، 20-عمان، 21-فلسطين، 22-اسراييل، 23-لبنان، 24--اردن، 25-سوريه، 26-مصر، 27-قبرس و 28-يونان}. هخامنشيان از لحاظ فرهنگ مادي و معتقدات دين و فرهنگ معنوي، نخستين کساني بودند که صور و افکار را بين شرق و غرب مبادله کردند و آنها نزديکي اين دو جهان را با تمدن هاي آنها تحقق دادند و با اين روش براي آينده، راهي را که جهان آينده مي بايست در آن ره سپر گردد، هموار کردند. او در پايان مي نويسد: پادشاهان هخامنشي در امپراتوري خود که وسيع ترين امپراتوري در تاريخ دنيا است، ترکيبي از تمدن هاي قديم به وجود آوردند. فرمان ها ودستورهاي پادشاه که چنين امراتوري بزرگي را سرپا نگه مي داشت، نمي توانست از ناحيه يک سلطان مستبد و بدون مسووليت باشد بلکه از طرف يک شوراي سلطنتي صادر مي شد. {منظور پروفسور گريشمن اين است که اصول دموکراسي در اداره مملکت و مشاوره در امور مورد توجه و نظر شاهنشاهان ايران بوده است و دليل آن آزادي مذهب و رعايت قوانين داخلي هر يک از ممالک تابعه در محدوده جغرافيايي آن بوده است}. {نياز به توضيح است که شوراي سلطنتي در عمارت مخصوصي تشکيل مي شده است که داريوش بزرگ قوانين خود را در اين شورا تهيه و تنظيم کرده است. اين شورا که از بزرگان تشکيل مي شده است به منزله مجلس قانون گذاري در کشورهاي داراي دموکراسي است. به همين جهت مي توانيم ادعا کنيم که مجلس قانون گذاري در ايران سابقه 2500 ساله دارد. در تخت جمشيد، عمارت شورا در انتهاي حياطي که بين حصار تالار تخت و پلکان شرقي آپادانا قرار دارد، واقع است. اين بنا که بر فراز صفه اي به بلندي قريب 6/2 متر نسبت به کف حياط ساخته شده از تالار تخت بالاتر است ولي بناي با شکوه و با عظمت آپادانا نسبت به آن مرتفع تر است. آقاي اريش اشميت اعتقاد بر هم زمان بودن اين دو عمارت دارد}. آلبر شاندور خاورشناس معروف و فرانسوي مي نويسد: پارسي ها رابط تمدن هاي منحط و منقرض دجله و فرات و تمدن نوبنياد آتن و روم گرديند. در ميان اقوام آشوري، بابلي و عيلامي که در قرن ها پيش مي زيسته اند و دنياي جديدي که امروز ما وارث آن هستيم، ايران يک خط رابط خدايي است. ايران وسيله شد که تحول اسرار آميز تمدن انساني و ميل به ارتقا، عظمت، عدالت و تحقق افکار و اعمال چند هزار ساله بشر، استمرار و دوام يابد و بايد صادقانه اعتراف کرد که ايران باستان نقش مهمي در اين امر بر عهده داشته است. در کتاب قانون و دادگستري در ايران باستان آمده است که: ايران هنگامي در افق جهان آشکار شد که همه چيز در مرزهاي غربي آن کشور واژگون گرديده بود{در آسياي غربي اقوام مختلفي فعاليت مي کردند که عموما از کوه هاي زاگرس واقع در غرب ايران به جلگه غربي خود کوچ کرده بودند. اين اقوام ايراني بوده و يادآورهاي حيرت انگيز فراواني از زمان کوه نشيني خود مثل زيگورات هاي عظيم در اين جلگه ساختند. خاک اين جلگه تا امروز هم يادگار حيرت آوري از کوشش ها، زحمات و فتوحات آن اقوام را در کلمات ساده اي مانند بابل، شوش و نينوا مجسم مي کند}. بديهي است که نقش ملتي همانند ايران هرگز ناچيز و گونام نخواهد بود. اين مسئله مسلم است که پارسي ها در مدتي کوتاه شاهراهي بزرگ در مسير ترقي ديگران گشودند. پارسي ها به اختلاط اقوام و پيشرفت هنر که تنها وسيله ظاهر کردن خصوصيات يک ملت است، ياري و مساعدت کردند. فرمانروايان آنها، پادشاهان مقتري بودند که به عظمت و جلال مي گرايدند و دليل بارز آن شهرهايي با عظمت مثل پاسارگاد و تخت جمشيد است که به مثابه اشعار با عظمتي از سنگ ساخته و پرداخته شده و نشانه نبوغ نژادي پاک يا نژادي است که حماسه آن اثر تابناکي در تاريخ جهان به يادگار گذاشته است. به صراحت بايد گفت که کمتر قومي در تاريخ جهان وجود داشته که پس از اين همه فتح و پيروزي تا اين درجه ملايم، آرام و فروتن باقي مانده باشد. ت.ر.گلوور در کتاب خود به نام "از پريکلس تا فيليپ" مي گويد: ايران هم با آن چه که انجام داده و هم با آن چه که در انجام آن شکست خورده، به پيشرفت تمدن بشر کمک کرده است. ايراني ها در زمينه موفقيت هاي مثبت نيز، ايده آل هاي جديدي ايجاد کردند. اين ايده آل ها عبارت از اداره خوب و شايسته جهان، با بيشترين اتحاد و هم بستگي همراه با کامل ترين ميزان آزادي براي پيشرفت فرد، در سازمان بزرگ اجتماع بوده است. ايرانيان با هنر و استعدادهاي خاص خود{که مورد حسرت بسياري از ملت هاي جهان است} که هنوز هم {عليرغم اختلاط هاي نژادي رخ داده در گذشته} تا حدي ان خصوصيت ها را دارند، يک سلسله اعجاب هايي براي دنياي باختر بوجود آوردند. پروفسور ايليف{او پس از پايان تحصيلات خود در رشته باستان شناسي به کشورهاي مختلفي که داراي آثار باستاني بودند، مسافرت کرد و ساليان دراز مطالعه خود را در آن رشته ادامه داد. اين دانشمند و باستان شناس معروف در سال 1948 به دليل اطلاعات وسيعي که در رشته باستان شناسي اندوخته بود، به سمت مديريت موزه ليورپول انگلستان برگزيده شد} باستان شناس معروف انگليسي مي گويد: داريوش بزرگ حدود امپراتوري خود را به درياي اژه و خاک يونان رسانيد. پايدار و مستقر ساختن اين امپراتوري عظيم نتيجه ابتکار ، فعاليت و نبوغ او در کشورداري است{بايد توجه کرد که اين امر از نبوغ داريوش به تنهايي منشا نگرفته و شوراي حکومتي هخامنشي در اين تصميم گيري نقش داشتند که اين امر نشانه نبوغ ذاتي ملت ايران به شمار مي آيد}. داريوش بزرگ، نخستين فرمانروايي در جهان است که تشکيلات سياسي بزرگي بوجود آورد که در دوران تاريخ قديم، فقط امپراتوري روم{که اين امپراتوري روم، چندين قرن پس از حکومت داريوش ايجاد گرديد و اگرچه از نظر سياسي بر اساس شيوه حکومت ايرانيان اداره مي شد اما از نظر اجتماعي از بدوي ترين روش ها استفاده مي کرد. به گونه اي که ازادي دين، ازادي قوانين داخلي حکومت هاي تابعه، حقوق اوليه بشر و ... در ان وجود نداشت. در روم تعداد بردگاني که به بيگاري مجبور بودند بيش از دو برابرخود روميان بود و روميان بجز جنگ و توليد مثل هيچ کار ديگري را خود،انجام نمي دادند.به همين دليل سطح بهداشت فوق العاده پايين بود تا جايي که فضولات انساني در معابر ريخته مي شدند(به دليل فقدان اگوي شهري)و بيماري هايي مثل جزام، طاعون، وبا و... هر از گاهي کشتاري وسيع به راه مي انداختند. شکنجه و کشتار به دلايل مذهبي به بدترين شکل ممکن وجود داشت و ارتش روم مي بايست در هردو و ياسه سال يک بارديگر و از نو، کل ممالک تابعه را با خشونت تمام فتح کند.در حالي که از قرن ها قبل از آن در ايران هيچ برده اي وجود نداشته و کليه حقوق شخصي و اجتماعي اقوام و کشورهاي تابعه محترم شمرده مي شد.}همطراز آن بود. نظير امپراتوري ايران از لحاظ وسعت و عظمت تا ان زمان بوجود نيامده و پايه هاي آن، چنان محکم و استوار بود که مدت چندين قرن در اختيار خانواده اي که موسس آن بود باقي ماند{منظور اين نيست که حکومت حتما از پدر به پسر منتقل مي شده بلکه منظور اين است که حکومت در خاندان هخامنشي باقي مانده است}، در صورتي که اين خانواده تا ان زمان فقط بر ايالت دور افتاده اي حکومت کرده بودند{داريوش در کتيبه بيستون به اين حکومت خاندان هخامنشي بر پارس اشاره کرده و مي گويد:" هشت تن از دودمان من پيش از اين شاه بودند، من نهمين هستم. نه تن پشت اندرپشت". همين باستان شناس مي گويد: تا جايي که تاريخ به ما نشان داده ، به غير از ملت يهود، هيچ ملت شرقي ديگري اينقدر در ترکيب دادن تمدن امروزي و فکر بشر، مانند يهوديان موثر نبوده است. ويلسون امريکايي در کتاب تاريخ صنايع ايران مي گويد: ايران در طرح صنايع، راهنماي تمام مردم جهان بوده است . استعداد و ذوق ايرانيان از لحاظ راهنمايي در صنعت، مورد تصديق محققين است و اين يکي از گرانبهاترين خدمت هاي اين ملت به تمدن جهان است. پروفسور پوپ{پروفسور آرتور آپهام پوپ، بزرگترين ايران شناس و ايران دوست معروف آمريکايي، از سال 1925خدمت خود را به عنوان مشاور هنري دولت ايران آغاز کرد. وي هنگام مرگ در شهريور سال 1348 درکعبه آمال خود شيراز، 89 سال داشت و چون از سال هاي پيش در شيراز اقامت گزيده بود، بعلت سکته قلبي در همان جا در گدشت. پوپ قسمت اعظم عمر خود را صرف مطالعه پيرامون تاريخ و هنر ايران باستان کرده بود و نسبت به ايران عشق مي ورزيد. مي توان گفت که او همچون عاشقي دلباخته، شيفته زيبايي هاي جاودان هنر و تمدن ايران شذه بود. پوپ داراي تاليفات متعدد و باارزشي درباره تاريخ ايران و آثار هنري ايران باستان است که مهمترين آنها کتاب تاريخ هنر ايران است که در 12 جلد انتشار يافته است. علاقه اين ايران شناس نامي نسبت به ايران به اندازه اي بود که هنگام مرگ وصيت کرد تا جسد او را در اصفهان دفن نمايند. ضمنا کليه اموال و کتابخانه نفيس و پر ارزش خود را به دانشگاه پهلوي شيراز بخشيد، طبق وصيت آن شادوران، جسد او در بلوار خواجوي اصفهان به خاک سپرده شد.} در همين زمينه مي نويسد: بزرگترين ، بادوام ترين و مشخص ترين خدمت ايران به جهان در رشته صنايع بوده است. در کتاب قديمي ملوک الفرس ثعالبي ذکر گرديده است که: حکومت ايران از قديمي ترين حکومت هاي دنيا و سلطنت آن با دوام ترين سلطنت ها است و جميع اختراعات مفيد را که موجب بسط تمدن بشر است به پادشاهان ايران نسبت مي دهند.